۱۳۹۳ اردیبهشت ۷, یکشنبه

بهانه حذف واژه وهابیت در استان بلوچستان


بهانه حذف واژه وهابیت در استان بلوچستان


 بعضی افراد متعصب و جاهل و فاشیست که جزء گروه 5 در صدی حاکم بر استان بلوچستان هستند ودستشان به خون هزاران جوان غیرتمند بلوچ آغشته است سالهاست با بهانه کلمه وهابیت حقوق یک ملت بزرگ را پایمال نموده و آنها را در بدترین شرایط از نظر حقوق ملی و مذهبی و اجتماعی قرار داده اند و توانسته اند 99 درصد مدیریت استان را با این دروغ وبهانه ها تصاحب نمایند و ملت بزرگ بلوچ را از تمامی حقوقشان محروم نمایند امروز که با فشارهای سازمان های مسلح و فعالین مدنی استان بلوچستان احساس خطر نموده وجایگاه خود را در استان تاریک می بینند داغ کرده و در هر مکانی شروع به فحاشی و هزیان گوئی می نمایند و توسط سایت هایی که حامیان این قاتلان مردم بلوچستان و دشمن علماء اهل سنت بحساب می آیند نیز با آب وتاب فحاشی های آنان را پوشش داده و چهره ی کریه این افراد را زیبا نشان می دهند.
 اما غافل از این که بنا به اعتراف رهبر این قاتلان و غالیان واژه وهابیت حربه ای انگلیسی است که در هر زمان افراد شیاد و دشمنان ملت برای جدائی بین مردم و مبارزان وعلماء از آن استفاده نموده اند خصوصا در زمانی که دشمنان ملت منافع خود را در بین آن ملت در خطر احساس نموده اند این واژه را بعنوان سپری استفاده نموده اند
 لذا به این اعتراف توجه کنید :
 علی خامنه‌ای در کتاب «مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان» به این واقعیت اشاره کرده و می‌نویسد: «یکی از حربه‌های کوبنده‌ای که دستگاه استعمار بر ضد این جمعیت (علمای هند) به‌کار می‌برد، متهم ساختن آنان به وهابی‌گری بود این تهمت در همان اوایل یعنی در دوران حیات عرفان شهید سید احمدعرفان به ثمر رسیده بود و انگلیسی‌ها و سیک‌ها توانسته بودند بدان وسیله بعضی از افراد بی‌اطلاع و مسلمان را وادار به خیانت کرده و بر او بشورانند و با این تدبیر او و مرید و همکارش، شاه اسماعیل شهید را در سال 1831 از بین ببرند و در دوران پس از انقلاب، سال 1857میلادی هم که پیروان (عرفان) سرسختانه با انگلیس‌ها می‌جنگیدند این تهمت به‌صورت سلاح قاطعی در اختیار انگلیسی‌ها بود که در هر فرصت مناسب از آن استفاده می‌کردند و از جمله؛ ُعلمایی را که در امور سیاسی دخالت ورزیده و مردم را به مبارزه با انگلیس دعوت می‌نمودند، در نظر عوام منفور می‌ساختند و تا کنون این حربه، هم‌چنان باقی است و نقش شیطانی خود را که همان ایجاد فاصله میان قشرهای وسیع مسلمین است، ایفا می‌کند.» (کتاب «مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان» ص 35 ـ 36 چاپ تیرماه سال 1347.»
 آیا همانطور که رهبرتان می گوید این نقشه انگلیسی است و بعنوان سلاحی برای جدائی بین علماء ومردم استعمال شده ! امروز همین واژه انگلیسی در بلوچستان برای جدائی علماء از مردم استعمال نمی شود ؟
 آیا امروز در استان بلوچستان از همین واژه الیزابتی برای بدنام کردن علمآء ومبارزان استفاده نمی شود ؟
 آیا امروز از این واژه فریبکارانه برای فشار بر ملت بلوچ واهل سنت ایران استعمال نمی شود ؟
 آیا امروز به بهانه همین واژه مدراس و مساجد اهل سنت وملت بلوچستان در تنگنا و فشار ناشی از تعصب و کبر کوردلان قرار نگرفته اند ؟ لذا تا کی می خواهید دزدی نموده و با نعره زدن . های دزد . های دزد . خود را پاک جلوه دهید .
؟ بعد از کشتن هزاران عالم وجوان بلوچ واهل سنت ایران تا کی می خواهید این واژه ی الیزابت مادرتان را بر علیه این مردم مظلوم اهل سنت وبلوچستان استفاده نمائید ؟
 آقایان قاتل ! دیگر حنای تان رنگی ندارد . دیگر مردم بلوچ واهل سنت ایران شما را شناخته اند . می دانند که در این حلوای شما زهر ریخته شده و حتی نصحیت های پدرانه شما برای ملت اهل سنت ایران و خصوصا ملت خونگرم بلوچستان کشنده و حاوی سم های شیمیائی است !
 آقایان قاتل با سایت های مضحک تان ! دیگر بعنوان دزد شناخته شده اید و دیگر نعره های . های دزدتان اثر ندارد .
 آقایان قاتل ! شما وقتی احساس کردین که با حذف واژه وهابیت دیگر بهانه قتل عام اهل سنت ومردم و علماء بلوچستان را از دست خواهید داد دیوانه وار نوکتان را به هر سو می زنید تا این شمشیر بران را از دست ندهید ولی دیگر شناخته شده اید و این شمشیر و دست های ناپاکتان برای مردم آشناست .
 دیگر مردم اهل سنت ایران و بلوچستان برای دفاع از حقوق خود ایستاده اند و شمشیرهای دولبه ی شما وشوشتری ها اثر ندارد .
 35 سال است که خون ملت بلوچستان بر سفره های شماست وخونشان خوراک خانواده هایتان شده است دیگر خونمان برایتان زهر مار است .
پس ببینید تا جوانان بلوچستان چگونه چشمان قاتل جوانان بلوچستان را از حدقه بیرون می کشد .
 دیگر جوانان غیور بلوچستان برای دفاع قیام نموده اند و این دفاع از خود وقوم بلوچ حقی است که هم خدا به ما داده و هم سازمان های بین المللی و حقوق بشری و دیگر از این حقمان گذشت نخواهیم کرد چون 35 سال است که شما بر دین ومذهب ، خون ، مال و جان مان مسلط شده اید همچون شپش آن را می مکید دیگر شامپوی آنتی شپش مان شما را به سوراخ های سنگ دستشوئی خواهد برد .
به امید پیروز یحق بر باطل. 
 محمد سعید ترکمان زهی

فیلم آزادی مرزبانان ایرانی


مبارزان بلوچستان در رابطه با اسیر پایبند همان قوانینی هستند که الله تعالی نازل فرموده است ونبی اکرم صلی الله علیه وسلم به امت عملی نشان داده است .
وقتی نبی اکرم صلی الله علیه وسلم در سال ششم هجری ثمامه بن آثال را دستگیر کردند تا سه روز در مسجد النبی آنرا به ستونی بستند وفرمودند که او را از شیر شتر تغذیه نمائید وبعد از سه روز آنرا ازاد فرمودند وهمین اخلاق خوب پیامبر صلی الله علیه وسلم و خدمت صحابه رضی الله عنهم به او موجب شد که او ایمان بیاورد چون رسول اکرم صلی الله علیه وسلم او را به احسان آزاد نمودند . که واقعه ی آن مفصلا در کتاب بخاری شریف موجود می باشد یعنی مسلمان می تواند اسیر خود را به احسان آزاد نماید . در مورد اسیرا ن بدر حضرت رسول پاک صلی الله علیه وسلم فرمودند : اگر جبیر بن مطعم در مورد این آدم های گندیده وبدبودار سفارش می کرد من همه را بخاطر او آزاد می کردم یعنی مسلمان اجازه دارد اسیر را بخاطر وساطت انسان های محترمی ازاد نماید
 همانطور که مبارزان بلوچستان اسیران خود را بخاطر احترام شیخ الحدیث مولانا عبدالحمید آزاد نمودند در حالی که دولت برای آزادی آنان کوچکترین عکس العملی نشان نداد و حتی می خواست کشته شوند . مسلمان می تواند اسیران خود را با اسیران مسلمان مبادله نماید همانطور که در حدیث مسلم شریف آمده است که : قبیله بنو ثقیف دو صحابی را دستگیر نمودند واصحاب رسول صلی الله علیه وسلم هم دو نفر از قبیله بنو ثقیف که حلیف قبیله بنو ثقیف بود دستگیر کردند و آن دو اسیر را در مبادله با دو اسیر مسلمان وصحابی آزاد نمودند .
 مسلمانان اجازه دارند اسیرانی را که مجرم هستند ویا بخاطر مقابله به مثل قتل نمایند همانطور که رسول مقبول اسلام از بین اسیران بدر عقبه بن ابی معیط را توسط حضرت علی رضی الله عنه و نضر بن حارث را توسط حضرت عمران گردن زدند .و حدیث آن در ابوداوود بروایت بن مسعود موجود می باشد ویا همانطور که بنا به روایت بخاری شریف بیش از هفتصد نفر از اسیران بنی قریظه به حکم سعد بن معاذ به قتل رسیدند . لذا سازمان جیش العدل بخاطر مقابله به مثل جهت انتقام وقصاص از خون نوجوان بلوچ علی ناروئی و بخاطر مجرم بودن جمشید دانائی فر او را طبق فتوای مجمع فقهی سازمان و فیصله توسط شورای مرکزی سازمان به هلاکت رساندند چون او اسلحه دشمن رادر اختیار دارد وکسی که اسلحه دشمن را در اختیار داشته باشد دشمن محسوب می گردد . همانطور که در بین اسیران بدر حضرت عباس عموی نبی اکرم صلی الله علیه وسلم هم وجود داشت در حالی که او قبلا مسلمان هم شده بود ولی وقتی گفت یارسول الله صلی الله علیه وسلم من قبلا مسلمان شدم . رسول مقبول اسلام فرمودند : ألله أعلم بإسلامک فإن یکن کما تقول فإنّ الله یجزیک و امّا ظاهرک فقد علینا فاقتد نفسک . فرمود الله تعالی به اسلام تو بهتر آگاه است اگر همانطور است که تو می گویی الله تعالی جزای تو را می دهد ولی ظاهر تو خلاف ماست پس برای رهایی خود بند وبست فدیه را بکن . وچون دانایی فر هم افسر کادر نیروی مرزبانی بودند وهم اسلحه دشمن را بدست داشتند و هم دولت بنا بر حماقت خود نوجوانی را شهید نمودند اعدام گردید و بقیه مرزبانان بنا به سفارش علماء اهل سنت و خصوصا در رأس آنها شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید حفظه الله و ریش سفیدان معتمد بلوچ و احترام به سازمان های حقوق بشری آزاد گشتند

 .

۱۳۹۳ اردیبهشت ۵, جمعه

سخنرانی مولانا عبدالرحیم ملازاده

سخنرانی مولانا عبدالرحیم ملازاده جلوی سفارت ایران در لندن در حمایت زندانیان اهل سنت 
هزاران نفر از اقلیت های قومی و مذهبی ایرانی  به بهانه های واهی ویا بخاطر عقاید خود در زندان های ایران بسر می برند و شب وروز در زیر شکنجه های طاقت فرسای جلادان حکومت آخوندی شکسته می شوند و متأسفانه کسی برای آزادی آنها تلاشی نمی کند فقط به این خاطر که فارس زبان نیستند . خصوصا بلوچ های مظلوم که متأسفانه حکومت جوی بر علیه آنها ساخته است که هر بلوچی به هر بهانه ای گرفته شود تمام مردم فارس زبان و خصوصا فعالین سیاسی فکر می کنند حقشان است و برای رهایی آنها حتی سخنی هم بمیان نمی آورند .

حماقت کامل

آیا به نظر شما در دینی که الله تعالی بعنوان رحمت در دنیا توسط حضرت محمد صلی الله علیه وسلم نازل فرموده است جائی برای این حماقت ها دارد ؟ 





ولاء وبراء یا عشق و نفرت


ولاء وبراء یا عشق و نفرت
 نحمده ونصلی علی رسوله الکریم
 عقیده الولآء:
ولاء یک کلمه عربی است که معنی آن دوستی ، محبت ، نصرت می باشد ولی زمانی که الف ولام بر اول آن اضافه گردد به یک اصطلاح شرعی مبدّل می گردد . البته دوستی که در معنی الولاء مراد گرفته می شود آن دوستی عمومی نیست که بخاطر بعضی مفادات کسانی با هم تعلق بر قرار می نمایند بلکه معنی الولاء همان دوستی و تعلق قلبی است که از اعماق قلب سرچمشه می گیرد و برای همیشه قائم می ماند. وبنا به تقاضای عقیده الولاء در مرحله اول محبت وعشق به الله تعالی وبعد از آن محبت رسول گرامی ا سلام صلی الله علیه وسلم ودر مرحله بعدی محبت با تمام اهل ایمان بر هر مسلمان واجب می گردد .
عقیده البرآء :
برآء یک کلمه عربی است به معنی دشمنی ، نفرت وبیزاری و قطع تعلق . ولی زمانی که در اول آن الف ولام اضافه می گردد به یک اصطلاح شرعی تبدیل می شود و این عقیده را برای مسلمان روشن می کند که مسلمان با چه کسی نفرت ودشمنی نموده و اظهار تنفر وبیزاری بکند . البته منظور از نفرت ودشمنی در عقیده البرآء آن دشمنی نیست که میان دونفر واقع می شود بلکه نفرت و بیزاری که برای همیشه قائم باشد ونسبتهای سببی و نسبی نتواند این نفرت وانزجار را بر طرف نماید .
 وبنا به تقاضای عقیده البرآء بر هر مسلمان واجب است که با تمام دشمنان الله تعالی و دشمنان رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم ودشمنان اسلام ومسلمین اظهار تنفر نماید وبیزاری خود را نسبت به آنان آشکار نماید وبا تمام دشمنان حربی اسلام قطع تعلق نموده برای شکستن شأن وشوکت آنها جهاد نموده قدرتشان را در هم بشکند . شریعت اسلام به عقیده الولآء والبرآء اهمیت خیلی زیادی داده است تا حدی که هیچ سوره ای از سوره های قرآنی وجود ندارد که الله تعالی عقیده الولآء والبرآء را در آن بیان نکرده باشد . اولین سوره قرآن سوره فاتحه می باشد که در آن عقیده الولاء والبرآء بصورت کامل بیان شده و الله تعالی دستورداده که بنا به تقاضای عقیده الولآء تا مسلمان در هر رکعت نماز راه انبیآء وصدیقین وشهدا و صالحین را از الله تعالی بخواهد وبنا به تقاضای عقیده البرآء از مغضوب علیهم وگمراهان یعنی دشمنان الله به الله تعالی پناه ببرد .وآخرین سوره قرآن سوره الناس است که الله تعالی به انسان می آموزد تا از دشمنان الله تعالی و مسلمین چه جنی و چه انسانی به الله تعالی پناه ببرد و عقیده البرآء را اظهار نماید . حتی که سوره الکوثر که کوچکترین سوره قرآن است هم خالی از عقیده الولآء والبرآء نیست ودر آن الله تعالی نعمت خود کوثر را به دوست خود عنایت می نماید وبه مسلمان می فهماند که نسبت به دوستان الله تعالی انعام کننده باشید و دشمنان خود را بددعا می دهد تا برای ما درسی باشد ونسبت به دشمنان الله تعالی و دین اسلام ومسلمین اظهار تنفر بنمائیم .
 حتی الله تعالی بعضی از سوره های قرآن را کاملا در موضوع عقیده الولآء والبرآء نازل نموده مانند سوره های : توبه ، الممتحنه ، المنافقون ، سوره الکافرون و سوره اللهب .ودر بعضی از سوره ها بیشتر مضامین آن سوره رابه همین عقیده الولآء والبرآء اختصاص داده است تا اهمیت آنرا برای مسلمانان روشن نماید مانند سوره های انفال ، عنکبوت ، فتح ، سوره المحمد ،المجادله و سوره الحشر . که بیشتر مضامین آنها عقیده الولآء والبرآء می باشد . چونکه بنیاد عقیده الولآء والبرآء کلمه توحید ( لاإِلَه إِلّاالله ) است نزد بعضی از اهل علم در قرآن مجید بعد از توحید از هر چیز دیگر به این عقیده بیشتر توجه داده شده است .
 لذا یکی از لوازم توحید عبودیت عقیده الولآء والبرآء می باشد یعنی پس از محبت الله تعالی ورسولش صلی الله علیه وسلم مودت ودوستی با تمامی مسلمانان جهان و دشمنی و تنفر نسبت به تمامی دشمنان الله تعالی دشمنان رسول الله صلی الله علیه وسلم ودشمنان اسلام ومسلمین .
عقیده الولآء والبرآء یکی از اصول عقاید اسلامی است که مبتنی بر توحید است و لذا توحید بدون الولآء دوستی با الله ورسول ومسلمین و بدون البرآء یعنی دشمنی با دشمنان الله تعالی ورسولش و مسلمین تکمیل نمی شود و توحیدی ناقص است که اهمت این عقیده مهم در این احادیث مشخص می شود .
 عقیده الولآء والبرآء محکم ترین میثاق ایمان است .
 تاآنجا که رسول مقبول اسلام در اهمیت این عقیده می فرماید : أَوثَقَ عُرَی الإیمَان أَلمَوَالاه فِی الله وَالمُعَاداه فِی الله ( رواه ابو داوود والطبرانی ) پا بر جا ترین پیوند ومیثاق ایمانداران و محکم ترین ستون ایمان دوستی به خاطر الله تعالی است و دشمنی به خاطر الله تعالی است .
 محبوبترین عمل نزد الله تعالی عقیده الولآء والبرآء می باشد .
 ودر روایتی دیگر به نقل از امام ابوداوود ومسند امام احمد رسول اکرم صلی الله علیه وسلم از صحابه پرسیدند : أَتَدرُونَ أَیُّ الأَعمَالِ أَحَبُّ إِلَی الله تَعَالَی آیا می دانید کدام عمل محبوبتر است نزد الله تعالی ؟ قَالَ قَائِلٌ : أَلصَّلَوه وَالزَّکوه . گوینده ای گفت نماز و زکوه . وَقَالَ قَائِل أَلجِهَاد ودیگری گفت جهاد . قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه وسلم إِنَّ أَحَبَّ الأَعمَالِ إِلَی الله أَلحُبُّ فِی الله وَالبُغضُ فِی الله . نبی اکرم صلی اله علیه وسلم فرمودند بی شک بهترین عمل نزد الله تعالی دوستی بخاطر الله ودشمنی به خاطر الله تعالی است .
 عقیده الولآء والبرآء نشانه تکمیل ایمان است .
 وهمچنین در روایتی دیگر از امام ابو داوود باب فی رد الأارجآء حضور نبی کریم صلی الله علیه وسلم فرمودند .: مَن أَحَبَّ لله وَأَبغَضَ لله وَأَعطَی لله وَمَنَعَ لله فَقَدِاستَکمَلَ الإِیمَانَ . هرکسی که با کسی دوستی کرد بخاطر الله تعالی و با کسی دشمنی کرد به خاطر الله تعالی و به کسی چیزی عطا کرد به خاطر الله و به کسی چیزی نداد هم بخاطر الله پس به تحقیق کامل گردید ایمان او . این عقیده با وجود اهمیتش در اسلام آنقدر بین خواص عوام نا مأنوس شده که حتی بعضی از مسلمانان در طول عمر اسمی از این عقیده اسلامی نمی شنوند وخواص هم آنقدر نسبت به این مسئله مهم بی توجه شده اند که خودشان هم فراموش کرده اند همچنین عقیده ای وجود دارد در سفری که با همراهی دوستان به رائیوند داشتیم با یکی از علماء جوان که از پاکستان فارغ التحصیل شده یود و در ایران مکتب داشت وبه همراهی خانمش مکتب را اداره می کردند پرسیدم می خواهم از لاهور کتاب بخرم آدرس کتب خانه را به من بده گفت چه کتابی می خواهی بخری ؟ گفتم الولاء والبرآء ! گفت این الولآء والبرآء در چه موضوعی بحث می کند؟ آنقدر تاسف خوردم که خدایا این عالم مملکت ماست حتی نمی داند عقیده الولآء والبرآء چه موضوعی است البته این یکی از اهداف دشمنان اسلام بود که موفق شدند این عقاید را از زندگی وفکر مسلمان خارج کنند .
 دکتر جمیل مصری در مورد جنگ فکری می گویید :
 اروپائیان بعد از شکست در برابر ارتش اسلام و تحمل ضربات کوبنده ِ صلاح الدین ایوبی وفرماندهان دیگری که پس از وی بر روی صحنه آمدند . تازه درک کرده بودند که مبارزه نظامی با مسلمانان سودی به آنان نمی بخشد و همیشه با شکست مواجه شده رسوا به ممالک خود بر می گردند .
لذا به این نتیجه رسیدند که جنگ نظامی علیه مسلمانان را کنار گذاشته جنگ فکری را بر علیه فرهنگ واندیشه های اسلامی شروع نمایند . چون آنان می دانستند تا زمانی که فرهنگ ناب اسلامی با ذهنیت جهاد وشهادت در مسلمانان وجود دارد پیروزی برایشان امری نا ممکن است . به همین خاطر تیر های خصمانه خود را به طرف افکار و اندیشه های اسلامی نشانه رفتند وبرای تخلیه تفکر جهاد وشهادت لازم بود تا نفرت از کفار از دل مسلمانان خارج شود ومسلمان دشمنان الله را دشمن تصور نکند خود بخود جهاد از بین می رود وامروزه می بینیم که مسلمان بجای دشمنی با کفار تعلقات قلبی برقرار می کنند حتی که دختران خود را در ازدواج پسران کفار در می آورند و از دختران کفار خواستگاری می کنند که این مسئله یکی از خطرناکترین مسائل عقیدتی برای مسلمان است .
 واین مسئله در ایران بین مسلمانان اهل سنت وشیعه های کافر بوضوح نمایان است و کفار حکومتی ایران آنقدر افکار اسلامی برادران اهل سنت ما را تخریب کرده اند که حتی کسی شیعه دشمن ناموس نبی صلی الله علیه وسلم را دشمن خود تصور نمی کند وبیشترین دوستان صمیمی جوانان اهل سنت ایران دشمنان حضرت عایشه صدیقه رضی الله عنه می باشند وبدون کوچکترین شرمی وبا افتخار از آنان زن می گیرند وبه آنان دختر می دهند وقتی عقیده ها برای مسلمان تبلیغ نشود مسلمان از عقیده خود بی خبر می شود وچون عقاید مرز کفر وایمان هستند و مسلمانان بنا به جهالت نسبت به عقاید روزانه ایمان خود را به خطر می اندازند .همانطور که نبی اکرم صلی الله علیه وسلم این مسئله را بعنوان یکی از علائم قیامت بیان نموده می فرماید : نزدیک قیامت فتنه هایی مانند تکه های شب تاریک ظاهر می شوند مرد صبح مومن است وشام کافر می گردد ومرد اگر شام مسلمان است صبح کافر می گردد و مردم دین خود را به مال ناچیزی می فروشند .( رواه الترمذی ابواب الفتن )
 واین بخاطر ندانستن عقاید و افکار اسلامی است یعنی وقتی یک مسلمان عقاید که همان مرز بین کفر و ایمان هستند را یاد نداشته باشد روزانه این مرز را زیر پا می گذارد وصبح شام گاهی در سرزمین کفر واقع می شود و گاهی در سرزمین اسلام و این بخاطر ندانستن همین مرزهای اسلامی است یادمان هست زمانی که سربازان انگلیسی در آبهای ایران واقع در خلیج فارس دستگیر شدند می گفتند ما متوجه مزر آبهای ایران نشدیم لذا اگر مسلمان مرزهای کفر و ایمان را نشناسد حتما صبح وشام او بین کفر و ایمان در حال تردد می شود و این ظلم بخاطر کوتاهی علما در تعریف و تبلیغ نکردن عقاید اسلامی همچون عقیده الولآء والبرآء می باشد اگر علماء در این موضوع کوتاهی نمی کردند امروز مسلمان ما بخاطر سیصد هزارتومان مخبر حکومت ایران نمی شدند وعلماء خود را نمی فروخت و ایمان وغیرت خود را برباد فنا نمی داد همانطور که دو طلبه مسلمان بخاطر نقدینه ناچیزی بزرگترین عالم ربانی اهل سنت مولانا محمد عمر سربازی رحمه الله را مسموم وشهید نمی کردند .
 محمد سعید ترکمان زهی
 قسمت اول 
 ادامه دارد

۱۳۹۳ اردیبهشت ۴, پنجشنبه

جهادو مبارزه یا خشونت و ترور دو واژه کاملا متفاوت


جهادو مبارزه یا خشونت و ترور دو واژه کاملا متفاوت
 حکم جهاد یکی از بزرگترین انعامات الهی است که برای حفاظت عزت اسلام وحفاظت جان ومال تمام انسان ها اعم از مسلمان وکافر نازل شده است . چون توسط جهاد اسلامی مسلمانان به عزت رسیدند و کفار غیر حربی از دام ظلم ظالمان رهایی یافته زیر پرچم اسلام زندگی پر امنی را بسر نمودند .
چون تمام جنگ های اسلام یا بخاطر دفاع صورت گرفته ویا بخاطر نجات دادن انسان ها اعم از مسلمان و غیر مسلمان از زیر چنگال های ظالمان آن زمان بوده است .و هر وقت قومی از زیر چنگال ظالمان هم کیش خودشان نجات داده می شد وزیر پرچم اسلام با همان دین خود آزادانه زندگی می کرد آنقدر متأثر می شدند که حکومت مسلمانان را از حکومت هم کیشان خود بهتر می دانستند .
 بطور مثال وقتی وقتی شام فتح شد مسیحیان شام به ابو عبیده عامر بن جراح رضی الله عنه نامه ای به این قرار نوشتند که : ای گروه مسلمانان شما نزد ما از رومیان دوست داشتنی تر هستید . هر چند آنان با ما همکیش هستند ، شما به عهد خدا وفادارتر وبا مهربان ترید . از ستم کردن به ما خودداری می کنید وفرمانروائی شما بر ما نیکوتر است امّا آنان بر کار و منازل ما چیره شده اند . ( ازدی بصری . فتوح الشام ص 97 ) . وقتی مسیحیان ایتالیا از تسامح ونرمی از طرف حکومت هم کیشان مسیحی خود ناامید شده بودند و نرمی و تسامح حکومت گران اسلامی ترکان را مشاهده می نمودند ( الدعوۀ الی الاسلام ص 183 ) به همین خاطر همیشه مردم بیزانس سخن یکی از سران دینی خود را تکرار می کردند و آن اینکه : :: برای ما بسیار بهتر است که در شهرمان بجای تاج پاپی ، عمامه های ترکی را ببینیم . ( پیتز . نورمن الامپراطوریه البیزنطیه ص 391 )
 اما با کمال تأسف از زمانی که آخرین جنگ صلیبی بین مسلمانان و مسیحیان در سال 1248 میلادی به پایان رسید وشاه فرانسه سینت لوئیس نهم که به اسارت مسلمانان در آمده بود از زندان های مصر ازاد شد به مردم خود گفت اگر خواهان شکست مسلمانان هستید لذا تنها با سلاح آهنین با آنها نجنگید باید با ایشان در میدان عقیده که بزرگترین پناهگاهشان است جنگید تا راه پیروزی در میدان اسلحه را با این جنگ ها هموار نمود و از همان زمان بود که کفار و پاپ ها روش مبارزه خود را عوض نموده و بر علیه اسلام جنگ نظریاتی ( جنگ نرم ) را براه انداختند وتوانستند بوسیله مستشرقین در مرحله اول دو واژه جهاد وشهادت وعقیده ولاء وبرآء را از زندگی مسلمانان بیرون بکشند .
چون آنها می دانستند تازمانی که این دو جذبه در دل مسلمان وجود دارد نمی شود ذلیلش کرد ! لذا اول این دو شعله را خاموش نموده بعد به جنگ های استعماری خود ادامه دادند . اما بعد از سالها دوباره این شعله در دل مردم مسلمان هندوستان توسط علماء مبارزی همچون حسین احمد مدنی و شیخ الهند دیوبندی شعله ور شد اما زمانی که مسیحیان دیدند که تمام ثمرات شان در رابطه با نابود کردن جهاد وشهادت وعقیده ولاء وبرآء دارد از بین می رود با بفکر افتادند و دو تا فرقه بر ای از بین بردن فتوای جهاد علماء دیوبند بنام های قادیانیت وبریلویت پایه ریزی نمودند تا دوباره بتوانند این دو طاقت بزرگ اهل اسلام را از بین ببرند .و با در دست گرفتن ذرایع ابلاغ آنقدر بر علیه این دو حکم اسلامی تبلیغات نمودند تا این که متأسفانه خود مسلمانان در رابطه با این دو حکم بزرگ اسلامی که حفاظت عزت اسلام بحساب می آیند را خشونت خطاب می کنند و تریبون پاپ های واتیکان شده اند .
و گذشته از حکمی که الله تعالی به مسلمان داده است حتی همان حقی که خود سازمان های بین المللی و حقوق بشری در ماده 51 منشور سازمان ملل به هر انسان داده است را زیر پا گذاشته و مجاهدان ومبارزانی را که فقط جهت بقاء وجود خود دفاع می نمایند را خشونت طلب و تروریسم می نامند . حال آنکه می دانیم خشونت طلب و تروریسم القابی است که دولت های متجاوز برای پنهان نمودن جنایات خود استفاده نموده و مدافعین را ملقب به این لقب می نمایند . وبرای اثبات این مسئله می توانیم مطلب روزنامه اعتماد 27 شهریور 1386 را ببینیم . رونالد ریگان در دیدار با مجاهدین افغان و اعضای القاعده که مشغول مبارزه با نیروهای اشغالگر شوروی در افغانستان بودند . آنان را مبارزان راه آزادی می خواند در حالی که همان مبارزان بعد از واقعه 11 سپتامبر رسما در لیست گروه های تروریستی می آیند . همچنان مبارزان و آزادی خواهان فلیپینی وقتی با اسپانیا می جنگیدند مبارزان راه آزادی بودند ولی وقتی همان مبارزان با خود آمریکا مبارزه را شروع نمودند شدند تروریست .
چون معنا وتعریف واحد و مشخصی برای تروریسم وخشونت در بین دانشمندان و دولتمردان وجود ندارد و هر صاحب قدرتی به نفع خویش مخالفان خود را تروریسم می خواند و حتی احزاب و سازمان هایی که برای بقاء وجود خود مبارزه می کنند وسازمان های ملل متحد وحقوق بشری هم این حق را به آنها داده است را هم در لیست تروریسم داخل نمایند . در تعریفی که در باره تروریسم در قطعنامه ی مجمع عمومی سازمان ملل در سال 1984 میلادی آمده است چنین است که : فعالیت های مجرمانه و خشونت آمیزی که گروه های سازمان یافته برای ایجاد و ارعاب وحشت انجام می دهند تا به این صورت به اهداف به اصطلاح سیاسی خود را محقق سازند . حال من می پرسم کدام گروه از مبارزان آزادی و مجاهدان اسلام اهداف سیاسی را دنبال می کنند ؟ هدف بیشتر مبارزان را ه آزادی فقط وفقط برای دفاع است تا خود وقوم خود را از زیر سلطه و چنگال های وحشیانه تروریسم های حکومتی بیرون بیاورند .
 ودر تعریفی که در لغتنامه دهخدا از تروریست می آید به این منوال می باشد : تروريسم به معناى اصول حكومت وحشت و فشار . با این منوال بجای گروه ها وسازمان های دفاعی که از حقوق شان دفاع می کنند ومبارزه شان فقط بخاطر وجود بقآء شان است تا نسلشان تبدیل نشود . این حکومت ها هستند که تروریسم قرار می گیرند . اما همانطور که پیامبر اسلام می فرماید : بیان مانند سحر عمل می کند . این حکومت ها هستند که با در دست گرفتن ذرایع ابلاغ تبلیغات می کنند وجنایت های خود را توجیه می کنند و مدافعین اسلامی را و مبارزین مظلوم را تروریسم معرفی می مایند . البته از دشمن گله ای نیست چون او دشمن است وباید جانی باشد ولی گله از دوستان است که تحت تأثیر دشمن قرار گرفته وسحر ساحران حکومتی بر آنها اثر نموده و تریبون دشمنان قوم ومذهب قرار گرفته اند . این جای بسی تأسف دارد .
 محمد سعید ترکمان زهی
 ادامه دارد

۱۳۹۳ فروردین ۲۷, چهارشنبه

اسباب ترور و خشونت



 اسباب ترور و خشونت
 یکی از بزرگترین اسباب خشونت مضطرب ومحروم نمودن طبقات محروم جامعه از آزادی هایی است که به حیث یک انسان باید به آنها داده شود می باشد .
 اولین راهکاری که در هر زمان استعمارگران برای پیشبرد اهداف شوم در مناطق مستعمره خود دنبال می کنند وآن را موثرترین علل پیروزی خود می دانند محروم نمودن اقوام از نظر اقتصادی و علمی و استفاده غلط از ذرایع ابلاغ می باشد .
 در قرن چهاردهم وقتی استعمارگران اروپایی تصمیم بر استعمار کشورهای اسلامی گرفتند اولین کاری که بعد از جنگ های صلیبی انجام دادند بدست گرفتن اقتصاد ممالک اسلامی بود وبرای این هدف کمپانی های تجاری در مناطق آسیایی از قبیل هندوستان تشکیل دادند وبعد از بدست گرفتن اقتصاد این ممالک با حمله ای سراسری به اکثر ممالک زرخیز حمله نمودند .
 و امروزه ایران در مناطق سنی نشین و بلوچستان از همان نقشه روباه کثیف یعنی بریتانیا استفاده می نماید و مدت طولانی است که با استعمار درآوردن اقتصاد جامعه توسط سپاه پاسداران کوشش می کند که نبض اقتصاد در دست آنها بوده ومردم بلوچستان را حتی از قدرت در آوردن نان خشک هم محروم نمایند تا بتوانند به اهداف شوم خود برسند و از سوئی دیگر محروم نمودن اقوام از تعلیم وتعلم برای این هدف تا که از حقوق خود آشنائی نداشته باشند .چون کسانی که شعور علمی داشته باشند برای آزادی از بحران های اقتصادی و علمی تلاش می کنند . لذا حکومت استعمارگر آخوندی طوری در بلوچستان کار می کند که اولا نبض اقتصاد را توسط سپاه کنترل نماید و از طرفی دیگر مردم را از نظر علمی محروم نگه دارد تا نتوانند از حقوق خود دفاع نمایند .
یعنی شعور سیاسی و علمی را تمام می نماید تا اقوام حتی فکر حقوق را نمایند . واز طرفی سی و پنج سال است با در دست گرفتن ذرایع ابلاغ از روز نامه گرفته تا صدا وسیما از اقوام چهره هایی سیاه به نمایش می گذارند تا برای همیشه اقوام وملل از نظر اقتصادی فلج شده وشعور درخواست حقوق خود را نداشته باشند واز طرفی از طریق صداوسیما بعنوان تروریسم وقاچاقچی معرفی شوند تا اگر چنانچه سازمان های حقوق بشری وبین المللی هم از این خباثت ها و فلج نمودن اقوام با خبر شوند دلیلی برای این جنایات خود داشته باشند .
و تا زمانی که حکومت تروریست ایران این اهداف را در مناطق اقلیت های قومی و مذهبی دنبال می کند مبارزات جوانان بلوچ خاتمه نمی یابد بلکه روز بروز قدرتمند تر شده و تارهای این عنکبوت سیاه را روزی از دیوار کشورمان ایران پاک خواهند نمود .
به امید روزی که کشور عزیز مان ایران از دست ناپاک این جادوگران سیاه خارج شده وتمام اقوام وملت های ایران با امنیت کامل ودر صلحی پایدار در کنار هم زندگی نمایند 
 محمد سعید ترکمان زهی

۱۳۹۳ فروردین ۲۶, سه‌شنبه

ریشه های موانع آزادی وترویج خشونت



  ریشه های موانع آزادی وترویج خشونت  
یکی از بزرگترین موانع آزادی وترویج خشونت در جوامع بشری جهل ونادانی وفقر علمی ملت ها واقوام است شعاع حرکتی و میزان دید اقوام و وتصمیم گیری شان بر اساس سطح آگاهی و دانش آنها است .
 به هر میزان که سطح علمی یک جامعه بالا برود به همان اندازه اقوام و ملتها از بند واسارت رهایی یافته و پرواز آزادی شان بالا تر می رود حتی اگر ثروت وقدرت بطور متعادل تقسیم شود باز هم فرد جاهل نمی تواند فردی آزاد باشد اگر شما فردی را تصور نمائید که آزاد باشد وتمام قدرت وثروت در اختیار داشته باشد ولی وقتی نمی داند چه کسی است وبرای چه هدفی آفریده شده است نمی تواند را ه درست را انتخاب نماید و در این مسیر دچار غرور و تکبر می گردد که این خود یکی از عوامل خشونت محسوب می گردد .و در این باره می توانیم جناب میرمرادزهی نماینده سراوان در مجلس را مثال بزنیم که وقتی شخصی بدون آگاهی ودرک وشعور علمی به قدرتی برسد حاضر می شود خاک وطن خود که مادر انسان محسوب می شود را بفروشد . و این که امروز میرمرادزهی دستش در کاسه ی دکتر شهریاری گذاشته شده وبخاطر پست ومقامی کوچک اصرار بر فروش مادرش و مجزا نمودن آن به سه تکه می نماید نشانگر همین مسئله است که مقامی در اختیار دارد ولی درک وشعور سیاسی و علمی ندارد که این خود یکی از ریشه ها واسباب خشونت ونفی آزادی برای ملت هاست . وبزرگترین وسیله افراد مغرور و متکبر برای تسلط بر اقوام وملل جهل اقوام می باشد وبرای رسیدن به اهداف شوم خود همیشه تروریست های حکومتی اقوام را بصورت هدفمندانه در جهل نگه می دارند واین مسئله را در باره بلوچستان بصورت واضح مشاهده می نمائیم . سی و پنج سال است که سایه این اهریمن سیاه بر ایران وخصوصا بر اقلیت های قومی و مذهبی مسلط است و با برنامه ریزی مداوم تلاش نموده است تا مردم بلوچستان را در جهل بی نهایت نگه دارد تا بتواند به اهداف شوم خود برسد .
 سی و پنج سال است وقتی دانشجوی اهل سنت وبلوچ برای پر کردن فرم ثبت نام به دانشگاه مراجعه می نماید فقط یک سوال آنها را از تحصیل محروم می نماید و آن سنی ویا بلوچ بودنشان می باشد . هزاران بلوچ با بالاترین استعداد پشت در های دانشگاهها مانده و محروم گشته اند . وقتی در خود شهرهای بلوچستان دانشکده ای دایر می گردد نود پنج درصد دانشجویان آن را افراد غیر بومی تشکیل می دهند . یکی دیگر از شیوه های دولت در بی سواد نگه داشتن بلوچستان این است که افراد تازه فارغ التحصیل شده را به بلوچستان اعزام نموده تا آنجا تجربه حاصل نمایند وبعد از حصول تجربه به مناطق خودشان فرستاده می شوند یعنی گویا مردم بلوچ موش آزمایشگاهی برای مجرب نمودن غیر بومی ها می باشند . آموزگارانی وارد بلوچستان می شوند که نه از تدریس چیزی می فهمند ونه اخلاق و روشی منطقی دارند .
اکثر آموزگاران مشغول خدمت در بلوچستان نوجوانان مارا با روش های غلط خود ویا بصورت عمدی و شارژ شده عقده ای بار می آورند وبا برخورد غلط خود آنها را از تحصیل فراری می دهند و یا با عیاشی و کوتاهی خود در امر تدریس آنها را با تمام جهلشان بخاطر خوشنام کردن خودشان بصورت صددرصد قبولی به کلاس بالاتر ارتقآء می ددهند واین دانش آموزان بصورت ناخواسته و حتی بخاطر نداشتن سواد حروف الفبآء فارسی در کلاس های بالاتر از تحصیل محروم می گردند . یادم هست زمانی که بنده بعنوان مدیر دبستان هفت تیر مورت در شهرستان سراوان خدمت نمودم آموزگار کلاس اول شخصی زابلی بود که حتی 14 صدای آخر کتاب فارسی را درس نداده بود که سال به پایان رسیده بود واز کتاب ریاضی که باید تا عدد صد تدریس می نمود تا عدد 5 درس داده بود وخوشبختانه در همان سال هم با دادن صددرصد قبولی بعنوان معلم نمونه در استان یک پتو هم جایزه گرفته بود . وقتی بنده بیشتر متعجب شده که از دانش آموزان کلاس پنجم از کتاب فارسی اول املاء گرفتم وحتی یک نفر هم از ده بالاتر نگرفت و متاسفانه در تاریخ دوم اردیبهشت همان سال گروهی از اداره برای بازدید به همین دبستان آمده ودر گزارش دفتر مدرسه هم همین مسئله ثبت شده بود .
 ولی عمدا در این باره توجهی از طرف اداره صورت نمی گیرد تا بچه های بلوچ بی سواد بار بیایند و این خفاشان سیاه حکومتی در استان بتوانند همیشه بر این قوم بی سواد مسلط بوده آنها را تحت استعمار خود در بیاورند و بهتر بتوانند آنها را از نظر قومی و بافت جمعیتی و مذهبی تغییر دهند . لذا این بی سوادی اقلیت های قومی و مذهبی امری هدفمند می باشد که توسط باند سیاه در حکومت آنرا اداره می نماید و این بزرگترین مانع رسیدن آزادی به ملت هاست و نبودن آزادی بزرگترین ریشه خشونت می باشد .
 لذا تا زمانی که این موانع برطرف نشوند قطعا این نا امنی و خشونت در بلوچستان وجود دارد و لازمی است . ولی متأسفانه امروز جوامع و سازمان های بین المللی و حقوق بشری بجای محکوم کردن این خفاشان سیاه که سی و پنج سال ملت هایی را در بند بی سوادی نگه داشته اند کسانی را محکوم می کنند که فقط برای بقآء وجود خود بنا به حق دفاعی که خود سازمان های حقوق بشری در نظر گرفته اند از خود واز حق ملت خود دفاع می نمایند .
 به امید روزی که این تمام موانع آزادی برطرف شده و در جوامع ما خشونت ریشه کن شود وملت مظلوم و غیور بلوچستان در امنیت و آزادی سیاسی ، اجتماعی ، شخصی ، اقتصادی ومذهبی بسر ببرند و حاکم بر امورات وطن خودشان باشند .
 محمد سعید ترکمان زهی
 26 فروردین 1993

۱۳۹۳ فروردین ۲۴, یکشنبه

آزادی تنها راه حصول امنیت


آزادی
 کلمه ای که اهل سنت ایران و خصوصا مردم غیور بلوچستان با آن کاملا نا آشنا هستند .
 یکی از بزرگترین وبالاترین مفاهیم جهان معاصر که بیش از 70 درصد ذرایع ابلاغ را به خود اختصاص داده و بیشترین سخنرانی ها ، مقالات و کتاب های بیشماری در این را بطه چاپ شده است مفهوم آزادی است طوری که آزادی بزرگترین حق انسان مدرن تلقی می شود و بزرگترین معنای کلمه آزادی این است که انسان در اراده شخصی برای رسیدن به اهدافش با هیچ مانعی برخورد نکند .
 بنا به تقسیم بندی دکتر سروش آزادی به دو بخش تقسیم می شود .
1 – آزادی از ( آزادی منفی ) . یعنی انسان در بند و تحت تسلط کسی دیگر نباشد و مانعی جلوی پیشرفت انسان قرار نگیرد . اگر در راه پیشرفت انسانی مانعی وجود داشته باشد گویا از داشتن آزادی منفی محروم شده است و گویا کسی دیگر آقا بالا سر اوست مانند کسی که در زندان بسر می برد . شخص زندانی از حق آزادی منفی هم محروم می باشد که در هیچ امری آقا بالا سر خود نیست وحتی باید با اجازه دیگران برای قضای حاجت خود برود .
 2- آزادی در ( آزادی مثبت ) یعنی برای پیشرفت انسان همه چیز مهیا شده باشد و مسئولین تمام موانع پیشرفت را از سر راه بردشته وراه پیشرفت شخص را هموار نمایند . و در راه پیشرفت شخص آقا بالا سر خود باشد تا بتواند به مدارج عالی پیشرفت برسد . بطور مثال کسی از زندان آزاد می شود گویا او آزادی منفی را حاصل نمود ولی چون چیزی در اختیار ندارد تا بتواند زندگی خود را سر و سامان بدهد و در تمام مراحل زندگی پیشرفت نماید گویا هنوز به آزادی مثبت نرسیده است . لذا اگر کمی توجه نمائیم متوجه خواهیم شد که مردم ایران بالعموم ومردم غیور بلوچستان و اقلیت های قومی و مذهبی از تمامی آزادی های قانونی محروم می باشند و تحت سلطه کامل و در بند کامل یک گروه چند درصدی فاشیست قرار دارند .  و این گروه فاشیست تمام راههای آزادی و پیشرفت فردی، اجتماعی، سیاسی و علمی را بر مردم بلوچستان بصورت عمدی بسته است . یادم هست زمانی که دانشکده کشاورزی در سراوان افتتاح شدسهمیه سراوان در آن دو نفر بود وسی نفر دیگر را از زابل اورده بودند .یعنی این گروه فاشیست عمدا جلوی پیشرفت بلوچ ها رو از هر نظر اعم از سیاسی و اجتماعی و علمی و اقتصادی گرفته است . عمدا ایجاد شغل نمی کند اگر ده هزار شغل ایجاد می شه در ادارات بصورت رسمی صی هزار شغل نوشته می شود ودر حالی که همان ده هزار شغل هم به غیر بومیان تعلق می گیرد .
به معنایی دیگر نویسندگان قایل بر 5 نوع آزادی می باشند که عبارتند از :
1 – آزادی فلسفی 
2- آزادی اخلاقی  
3- آزادی عرفانی
 4- آزادی حقوقی
 5- آزادی اجتماعی
آزادی  اجتماعی عبارت است از امکان برخورداری انسان از حقوق طبیعی و فکری خود ، بدون مداخله دیگران .
 که خود آزادی های اجتماعی به اقسام زیر قابل تقسیم می باشند .که متأسفانه مردم ایران وعلی الخصوص اقلیت های قومی و مذهبی و در این میان بالخصوص مردم اهل سنت بلوچستان از تمامی انواع این حقوق فطری و طبیعی خود بصورت کامل محروم می باشند .
 الف : : : آزادی فکری که شامل آزادی در پذیرش عقیده ، نشر عقیده ، قلم ومطبوعات و آزادی تعلیم وتربیت است و متاسفانه مردم اهل سنت بلوچستان بصورت صددرصد از این حق خدادادی خود محروم می باشند .در رابطه با پذیرش عقیده هیچ انسان ایرانی آزاد نیست و به هیچ عنوان یک شیعه ایرانی اجازه انتخاب عقیده را دارا نیست و اگر کسی عقیده ای را انتخاب نماید که مخالف با عقاید رژیم باشد مانند دکتر مظفریان در شیراز با تهمت های ناروا محکوم به اعدام می شود . هیچ مسلمان بلوچی اجازه نشر عقاید خود را ندارد و همیشه هزاران آخوند با نام های مختلف برای ترویج و تحمیل عقاید شیعی به اهل سنت وخصوصا مردم بلوچستان وارد مناطق بلوچستان شده و ماهها در این باره تلاش می کنند وکلاس می گذارند وبرنامه های تفریحی برگزار می کنند تا بتوانند عقیده پوسیده خود را تحمیل نمایند . ولی بر عکس مسلمانان اهل سنت حتی جهت تبلیغ مسایل مذهبی خود اجازه رفتن به شهرهای سنی نشین را هم ندارند و بازداشت شدن صدها گروه تبلیغی جماعت بلوچ در مناطق کردستان و خراسان و ترکمن صحرا دال بر این امر می باشد و در رابطه با آزادی قلم ومطبوعات فقط کافیست یادی از شهید تفکر یعنی یعقوب مهرنهاد بکنیم تا به عمق فاجعه پی ببریم . در رابطه با آزادی تعلیم و تربیت می توانیم یادی از کتب تدوین شده در مدارس ابتدائی بکنیم . چون کتابی بنام هدیه های آسمانی وجود دارد که در کنار آن هدیه های آسمانی ویژه اهل سنت و هدیه های آسمانی ویژه اهل تشیع نیز در اختیار دانش آموزان بنا به مذهب تدریس کرده می شود . اما اگر کمی توجه داشته باشیم متوجه می شویم که تمام دروس هدیه های آسمانی ویژه اهل تشیع بغیر از درس هایی است که در کتاب عمومی هدیه های آسمانی گنجانده شده است تدوین شده اند ولی در کتاب هدیه های آ سمانی ویژه اهل سنت دوباره همان درس های هدیه آسمانی عمومی گنجانده شده است تا مردم بلوچ و اهل سنت از آشنائی با مسایل مذهبی وتاریخی مطابق با عقاید اهل سنت محروم بمانند . و مردم بلوچستان با وجود این که بیش از 90 در صد باشندگان بلوچستان را تشکیل می دهند ولی بصورت صددرصد از یادگیری زبان مادری شان یعنی بلوچی محروم می باشند .
ب : : : آزادی فردی و شخصی این آزادی شامل حق حیات ، حق دفاع ، امنیت شخصی ، آزادی در انتخاب مسکن ، آزادی عبور و مرور و آزادی در مکاتبات و مکالمات می باشد . که متاسفانه تمامی مردم اهل سنت ایران وخصوصا مردم غیور بلوچستان از این آزادی ها بصورت صددرصد محروم می باشند . صددرصد مردم بلوچ در زندان های رژیم آخوندی ایران از حق دفاع محروم می باشند حتی در دادگاهها برای دفاع از حق قانونی خود از گرفتن وکیل هم محروم کرده می شوند . می توانیم واقعه ای را که در جالق سراوان اتفاق افتاد یاد آور شویم زمانی که زنی فاحشه زابلی بصورت آموزگاری در جالق سراوان مشغول به خدمت بود زمانی که شوهرش از رابطه نامشروع او با چندی از جوانان مطلع گشت . او بلافاصله با خراش دادن دست هایش با چنگال بر علیه سه جوان بلوچ شکایت نموده ودر ظرف سه شبانه روز آن سه نفر در جالق دستگیر و محکوم وروز سوم در خود بخش جالق در ملأ عام بدار آویخته شدند .
 ج : : : آزادی اقتصادی که شامل آزادی در انتخاب شغل ، حق مالکیت شخصی و آزادی کسب و کار می باشد . که متأسفانه مشغولیت هزاران بلوچ با مدراک عالی و کارشناسی در قاچاق مواد غذایی و نفتی در مرزها شاهدی عیان بر این ماجراست در حالی که سیکل های غیر بومی جای فوق لیسانس های بلوچ را پر نموده اند
 د : : : آزادی سیاسی که حق مشارکت در امور اجتماعی و سیاسی و آزادی اجتماعات می باشد . در این رابطه هم تمامی اهل سنت ایران وخصوصا مردم فهمیده بلوچستان از حق مشارکت در امور اجتماعی خود محروم هستند و در جلسه ای که خاتمی در زاهدان با کادر اداری استان برگزار نمودند متوجه شدند و بر اساس اعتراض نماینده مردم سراوان در مجلس در زمان حکومت خاتمی عبدالعزیز دولتی در همان جلسه که فرمودند در این جمع سیصد نفری کادر اداری استان فقط سه نفر بومی بلوچ وجود دارد که خاتمی از این قضیه متأسف شدند .یعنی مردم نود درصدی بلوچ فقط وفقط یک در صد حق مشارکت در امور سیاسی و اجتماعی خود را دارا می باشند . متاسفانه در کنار این همه بی مهری و محرومیت از تمامی حقوق خدادادی و فطری شان در تمام سی و پنج سال عمر سیاه حکومت آخوندی ایران بجای دادان حق شان بصورت کامل حذف فیزیکی شده و زیر پای بومی های متعصب چند درصدی فارس زبان خرد شدند .
در کنار این همه محرومیت در طول این ایام سیاه هزاران نفر از علمآء اهل سنت وبلوچستان ترور سیاسی و هدفمند شده و صدها نفر به بهانه های واهی پای چوبه دار برده شدند و دهها نفر از علمآء برجسته بلوچستان با تصادف های مشکوک و برنامه ریزی شده جان خود را دادند .
 در کنار این همه محرومیت وبی مهری دهها هزار جوان بلوچ به بهانه های واهی مواد مخدر اعدام شدند تا بتوانند رد سپاه پاسداران را در قاچاق های چند تنی از مرزهای بلوچستان را بپوشانند .
هزاران بلوچ بخاطر کوتاهی و محرومیت هدفدار دولت شیعی و نبود امکانات وشغل های سالم در مرزها بخاطر درآوردن لقمه ای نان عبور و مرو می نمایند که همین امر سبب کشته شدن هزاران جوان بلوچ گشته است که سرب های داغ سربازان امام زمان و دانائی فر های انقلابی قلبشان را سوراخ نموده و مغزشان را بیرون ریخته است .
دهها هزار نفر زن جوان بلوچ در اوایل جوانی بخاطر تعصب و دشمنی رژیم و ندانم کاری و حرص و طمع قدرت ومالی بومی های فارس زبان بلوچستان بیوه شده و دهها هزار بچه و نوزاد بلوچ بدون سرپرست زندگی خود را با نهایت نداری بسر نمودند و امروز از نداشتن شغلی سالم دچار امراض روانی شدند .
هزاران جوان بلوچ به بهانه های واهی دستگیر و راهی زندان هایی شدند که بومی های متعصب و ددمنش فارس زبان بلوچستان انتظارشان را می کشند تا با تهدید وشکنجه پرونده ای سیاسی برایش درست نموده و خونخواری خود را تکمیل نمایند وبه چوبه دار بکشند .
 با این همه مشکلاتی که در بلوچستان بصورت هدفمند درست شده وسر راه مردم غیور بلوچستان قرار داده شده است اگر امروز بلوچستان بر سر دشمنان شان خراب نشده و منفجر نشده است شانس بالای آنها ست ولی باید متوجه باشیم که نزدیک است که دیگر کاسه صبر مردم صبور بلوچستان بسر برسد ووقتی شیران بلوچستان به غرش درآمدند دیگر شغال های لاشخور را جای فرار نخواهد بود
 لذا بترسیم از روزی که غرش بلوچستان بلند شود . و مطمئن باشیم تا زمانی که هزاران مشکلی که حکومت برای مردم بلوچستان درست کرده است و سر راه آنان قرار داده است بر طرف نشود غیر بومیان و بومیان متعصب فارس زبان بلوچستان امنیت را احساس نخواهند نمود . اگر واقعا امنیت برایشان مهم است باید سرنوشت امور بلوچستان به خود مردم غیور و فهمیده بلوچستان داده شود و تمامی خارهایی که توسط حکومت سر راه پیشرفت مردم بلوچ قرار داده شده است مرتفع شود و دست شوم وسیاه خود را از دخالت در مسایل مذهبی اهل سنت بردارد .
 به امید روزی که تمام ملت ایران اعم از تمامی اقوام با هر مذهب وتفکری آزادانه مالک سرنوشت خود باشند وآزادانه بتوانند ایران را آباد نمایند . 
 محمد سعید ترکمان زهی

نامه ای به برادرعزیز حبیب الله سربازی


برار عزیز حبیب الله
سربازی السلام علیکم
 با سلام و درود فراوان بر شما برادر دلسوز ومهربان برادر عزیز بنده هیچ شکی در خیر خواهی و دلسوزی شما ندارم البته اختلاف نظر چیزی لازمی است و تنها رفع اختلاف نظرات گفتگوی منطقی می باشد .
بنده معتقدم همانطور که در حدیث مناظره حضرت آدم و موسی علیهم السلام در صحیح بخاری آمده است که وقتی مناظره کردند حضرت موسی بعد از تعریف محاسن آدم اعتراض خود را بیان نمود وآدم هم بعد از بیان محاسن موسی جواب خود را اظهار کرد وهمانطور که شما بهتر مطلع می باشید جواب آدم بر موسی حجت گشت . لیکن از این حدیث به ما درس داده می شود که با وجود اختلاف نظر محاسن طرف مقابل خود را کتمان نکنیم که خارج از عدالت است .
 لذا اگر چه بنده هم جیش العدل را معصوم عن الخطا نمی دانم ولی ما نباید آنقدر تعصب بخرج بدهیم که قربانی هایشان را زیر پا خرد نموده همسو با دشمنانمان حرکت نمائیم و ادعای ما دلیلی برای دشمنانمان قرار بگیرد .
شما در مورد شرایط جها د مطلبی عرض نمودید که بنده با این نظریه حضرت عالی موافق نمی باشم اگر چه در حدی هم نیستم که اظهار نظر بنمایم البته برای آشنائی بیشتر به فهم صحیح مطالب مرا وادار می کند تا نظر خود را بیان نمایم .همانطور که در جریان می باشید جهاد بر دو نوع می باشد یکی جهاد اقدامی : که در این نوع جهاد گروهی از مسلمانان برای شکوه وعزت اسلام همیشه بر سر پیکار می باشند و این فرض کفایه می باشد که در این نوع جهاد شرایطی همچون اذن والدین ، دعوت کفار به اسلام قبل از مبارزه ، توازن قدرت و لزوم مرکز و حکومت وجود دارد و دومی جهاد دفاعی است که برای دفاع از مسلمانان در مقابل هجوم کفار و یا ظلم کفار بر مسلمین فرض قرار داده شده است ودر این نوع جهاد وجود شرایط مذکور لازم نمی باشد وخصوصا شرطی را که حضرت عالی بیان نموده بودید یعنی وجود حکومت .
اگر فرض کنیم که رسول مقبول اسلام صلی الله علیه وسلم تا زمانی که در مدینه حکومت تشکیل ندادند دستور به حکم جهاد ندادند و این جهاد بعد از تشکیل حکومت دلیل فرضیت جهاد باشد باید احکام دیگری را که بعد از تشکیل حکومت در مدینه فرضیت شان نازل شد از قبیل فرضیت زکات ، فرضیت حجاب ،فرضیت حج وفرضیت روزه را هم تحت لوای همین شرط قرار دهیم لذا تا زمانی که مسلمانان حکومت و امارت شرعی ندارند نباید این فرایض را انجام دهند . واگر برای این احکام قیام حکومت فرض نیست پس چرا برای جهاد این شرط لازم باشد ؟ در حالی که اگر تاریخ صحیح اسلام و آیات الهی را بغور توجه بنمائیم متوجه می شویم که یکی از بزرگترین اهداف جهاد قائم نمودن خلافت وحکومت اسلامی است و اگر این شرط را برای جهاد لازم بدانیم به اصطلاح منطق دَور لازم می آید که باطل است .
ودر این رابطه باید واقعه ای که در زمان خود رسول مقبول صلی الله علیه وسلم پیش آمد وحضرت رسول صلی الله علیه وسلم با سکوت خود به آن حکم جواز دادند را مد نظر خاص قرار بدهیم . وقتی که در سال 6 هجری بعد از معاهده حدیبیه حضرت ابو بصیر به مدینه منوره تشریف فرما شده ولی برای برگرداندن او به مکه تحویل دو قاصد کفار داده شد ودر مسیر مکه موفق شد یکی از آنها را بکشد واز آنجا فرار کند وبعد از باز گشت به مدینه راهی منطقه ای در نزدیکی دریا شد ودر آنجا گروهی تقریبا 70 نفری تشکیل وبدون قیام حکومت به جهاد بر علیه کفار اقدام نمود . در حالی که رسول مقبول صلی الله علیه وسلم در این مورد سکوت نموده و جواز این عمل جهاد بدون قیام حکومت را صادر نمودند .اگر بنا به قول حضرت عالی اقدام جهاد بدون قیام حکومت جهاد نیست بلکه اقدامی خشونت بار است و جواز شرعی ندارد . پس حرکت بزرگ این بزرگواران که حتی موجب شکست بعضی از بند های معاهده حدیبیه شد زیر سوال می رود . در حالی که بعضی از آن مجاهدان در آن را ه شهید شدند وخود ابوبصیر رضی الله عنه هم شهید شدند . لذا آیا به نظر شما ابوبصیر وکسانی که در آن مبارزات غیر شرعی کشته شدند شهید هستند یا در جهالت مرده اند ؟
در آخر این بحث لازم می دانم جمله ای از رساله ی نوای قلم از استاد حضرت مولانا زاهد الراشدی را یاد آور شوم که می فرماید : یکی از شرایط جهاد این است که حکومتی قائم شده وامیرالمومنین دستور داده باشند اما وقتی حکومتی اسلامی که نفاذ شریعت را مقدمه کار خود بداند وجود ندارد ویا حکومت های اسلامی تخلیه فکری اسلامی شده باشند این وظیفه به علماء کرام محول می شود واین یک اصول فقهی است که خیلی از احکام شرعی بر قیام حکومت اسلامی موقوف می باشند ولی وقتی حکومت اسلامی وجود ندارد ویا حکومت اسلامی مسئولیت را نمی پذیرد . مسئولیت به علماء وافراد نیک امت محول می گردد . مانند اقامت نماز ،اقامت جمعه و عیدین ، حل تنازعات نکاح وطلاق ، وصول و مصرف زکات . که خوشبختانه این مسائل هم موقوف به قیام حکومت اسلامی هستند ولی بدون همکاری حکومت ها وصول زکات وبقیه اعمال را علما ونیکمران امت انجام می دهند . همینطور اگر برای اجرای حکم جهاد حکومت اسلامی وجود نداشته باشد ویا این مسئولیت را نپذیرد این تقاضای اهم دینی بر گردن علماء فرض می شود که این خلأ را پر کنند و با فتوی و اعلان خود به جنگ ها حیثیت شرعی جهاد بدهند . پس چرا وقتی هم برای وصول زکات وهم برای جهاد قیام حکومت اسلامی لازم است امروز علماء وصول زکات را وظیفه خود می انند وتنها جهاد را موقوف به این شرط قرار می دهند ؟ و اگر بنا به قول شما این شرط را برای جهاد لازمی بدانیم پس چند صد سال است که جهادی شرعی وجود ندارد و تمام کسانی که در زمان حاضر بدون قیام حکومت اسلامی می جنگند بر باطل و جهل قرار دارند . در حالی که این ادعای ما با تعداد کثیری از احادیث نبی اکرم صلی الله علیه وسلم در تعارض می باشد ماننداین احادیث :
 قال رسول الله صلى الله عليه وسلم " ثلاث من أصل الإيمان الكف عمن قال لا إله إلا الله ولا نكفره بذنب ولا نخرجه من الإسلام بعمل والجهاد ماض منذ بعثني الله إلى أن يقاتل آخر أمتي الدجال لايبطله جور جائر ولا عدل عادل والإيمان بالأقدار( ابوداوود )  
قال رسول الله صلى الله عليه وسلم : " لا تزال طائفة من أمتي يقاتلون على الحق ظاهرين على من ناوأهم حتى يقاتل آخرهم المسيح الدجال " . رواه أبو داود
 وأخرج مسلم من حديث جابر بن عبد الله يقول سمعت النبي صلى الله عليه وسلم يقول لا تزال طائفة من أمتي يقاتلون على الحق ظاهرين إلى يوم القيامة
 در رابطه با آیه ولولادفع الناس فرموده بودید .
که باید به چند جمله ی زیبای ابو محمد المقدسی از کتاب الجهادوالسیاسۀ الشرعیّه کفایت کنم .
 که می فرماید :يبين الله تبارك وتعالى في هذه الآيات المحكمات أن الفساد المترتب على المدافعة والضرر المتوقع من الجهاد ؛ لا شيء – وإن عظمه الناس وكرهوا الجهاد من أجله – في مقابل ما ينتج عن ترك الجهاد من فساد ؛ ولذا أهمل سبحانه ولم يذكر ما يترتب على المدافعة والجهاد من مفاسد قد يضخمها كثير من السذج السطحيين؛ وذلك لأنها لا تذكر بالمقارنة مع تلك المفاسد العظيمة المترتبة على ترك الجهاد . فالله ذو فضل على العالمين بما شرعه للمسلمين من فريضة جهاد الكفار ودفع فسادهم وإفسادهم وشركهم ، وبما قدّره من علو توحيده وغلبة المؤمنين الذين تصلح بهم الأرض، ولو بعد حين يقول سيد قطب رحمه الله - متبجح لا يكف ولا يقف عن العدوان إلا أن يدفع بمثل القوة التي يصول بها ويجول ، ولا يكفي الحق أنه الحق ليوقف عدوان الباطل عليه ؛ بل لا بد من قوة تحميه وتدفع عنه ؛ وهي قاعدة كلية لا تتبدل ما دام الإنسان هو الإنسان " . وقد عدد الله في الآيات أعظم المفاسد المترتبة على ترك الجهاد فذكر فيها؛ فساد المعمورة ومن عليها ؛ ولا شك أن أعظم فساد في الأرض ؛ الإشراك بالله بصوره المتنوعة ؛ سواء بإعلان التنديد له بدعوى أنه ثالث ثلاثة أو بنسبة الصاحبة والولد إليه كما يفعل اليهود والنصارى، أوبما نشاهده اليوم من تنحية شرع الله وتسلط طواغيت الأرض بشرائعهم الشركية على رقاب العباد ومنحهم لسلطة التشريع المطلقه لأنفسهم ولشركائهم المتفرقين .. فما هذا وذاك إلا شيء من الفساد العظيم والمتشعب الذي ترتب على ترك الجهاد ومدافعة الكفار
 و اگر به اکثر تفاسیر قرآن رجوع نمائیم دفع شرار و مفاسدالکفار در این آیات توسط جهاد صورت می گیرد . فرمودید : و آیا اقدامات جند الله و جیش العدل خصوصا با گرفتن گروگان به جز مفسده های چون (کشته شدن بلوچهای مرز نشین، و ده ها نفر دیگر در زندان ها، بسته شدن شریان حیاتی مردم فشار مضاعف اقتصادی و امنیتی و بر مردم بی گناه اهل سنت ....) چیز دیگری تا کنون داشته است؟ این جملاتتان را خالی از احساسات و تعصب نمی بینم چون کشته شدن مرزنشینان را هر فرد بلوچستان می داند که 35 سال است که ادامه دارد و ربطی به جیش العل ندارد و همینطور اعدام زندانیان بلوچ وفشارهای اقتصادی . این موارد ربطی به جیش العدل ندارد و مربوط نمودن این مسایل جزء تعصب ما را به مسایل چیز دیگری نشان نمی دهد چون تنها از منطقه بنده یعنی بخشان سراوان قبل از تشکیل جیش العدل در مرزها دهها جوان مغزشان بیرون ریخته شده است . وفشار اقتصادی که بعد از حملات جیش العدل بر مردم منطقه وارد شده است آیا قبل از ظهور آنها اقتصاد ومعیشت مردم بلوچستان خوب بوده ؟
 آیا قبل از ظهور جیش العدل در طول 23 سال وقتی برای سرمایه گذاری در مناطق نبوده؟
 آیا قبل از ظهور جیش العدل در منطقه لیسانس و فوق لیسانس گازوئیل کش نداشتیم ؟
 امروز بنا به گفته جناب عالی اگر عزیزان جیش العدلی ما جائی پر امن برای خود ندارند و نمی توانند امنیت خود را حفظ نمایند دلیلش باطل بودن سازمان آنها نیست بلکه دلیل آن ضعف ایمان ما وکمبود احساس ما نسبت به مسایل و تأثیر تبلیغات منفی دولت بر ذهن ماست . و اگر بقول شما دلیل بر حق نبودن جیش العدل این است که تمام دنیا مجاهدان را تروریست می نامند پس باید از کل اسلام دست بشوئیم چون در تمام دنیا همین تلاش در جریان است که اسلام دین دهشتگردی است .
در تمام دنیا نبی اکرم صلی الله علیه وسلم توهین می شود لذا باید او را هم نعوذ باالله تروریست معرفی بکنیم. در تمام دنیا کفار تلاش می کنند قرآن را محرک تروریست ها معرفی بکنند لذا باید دست از قرآن هم بشوئیم . برادر عزیز عملکرد دنیا برای ما ملاک نیست چندی پیش شما هم در جریان بودید که مردم معترض اوکراین چندین نفر از سربازان اوکراین را به گروگان گرفتند ولی هیچ کشوری و هیچ سازمانی آنها را تروریست معرفی نکرد بلکه بر عکس همه سازمان ها از عمل آنها حمایت نموده اعلان کردند که این گروگانگیری بخاطر این بوده که از قتل ملت توسط ارتش جلوگیری شود . وقتی سازمان های کفری گروگان گیری افراد خود را این گونه توجیه می کنند چرا ما نباید گروگان گیری جیش العدل را با همین مقصد حمایت کنیم ؟
 امروز کفار در مقابل مسلمانان ید واحد شدند و در هر حال همدیگر را حمایت می کنند حتی اگر بر باطل و ظلم هم باشند وامروزه متأسفانه ذرایع ابلاغ آنقدر تحت تاثیر تبلیغات کفار قرار گرفته است که اگر یک کافر در جائی کشته می شود مانند طوفان به آن حمله می کنند وبا آب و تاب آنرا در دنیا با مظلوم نمائی بیان می کنند ولی وقتی حادثه ای چون تعلیم القرآن راولپندی با بیش از 100 شهید پیش می آید صدای همه در نطفه خفه می شود .
 برادر جان ما نباید از تبلیغات اجانب تاثیر بگیریم ما باید حق را خودمان با دلایل اسلامی تشخیص بدهیم . من از شما می پرسم وقتی یک درجه دار توسط جیش العدل کشته شد که نباید می شد ولی تمام فعالین سیاسی همچون شما ودیگر دوستانتان آنرا محکوم نمودید وتا چند روز این مسئله را خط قرمز روزنامه ها قرار دادید . اما چرا وقتی یک جوانی که در سن 15 سالگی بخاطر فشار به خانواه اش بنا بر برگشت برادرش به ایران توسط وزارت اطلاعات فک وبینی او شکسته می شود و حتی عفونت آن را اخبار های فعالین حقوق بشری همچون هرانا هم نشر می کنند ولی بخاطر عفونت کلیه و سرباززدن زندان بانان از علاج در زندان مظلومانه وفات می کند صدای هیچ یک از شما در نیامد ؟
 مگر او از نظر شما انسان نبود ؟ شما که ادعا دارید صدای بلوچ ها را به دنیا برسانید در حق این مظلوم بلوچستان چکار کردید ؟
آیا در این میان جیش العدل مقصر است یا خواب بودن ما تقصیری بزرگتر از جیش العدل است ؟
 گفته اید که جیش العدل به سخنان علماء وخصوصا شیخ الاسلام توجهی نمی کند . بنده نمی توان در این مورد اظهار نظر بکنم چون جیش العدل بهتر از شیخ الاسلام خطرات و مشکلات خود آگاهی دارد وکسی دیگر از مشکلات آنها خبر ندارد فقط این تهمت را به زمان می سپاریم تا ببینیم جیش العل چه عکس العملی نسبت به علماء وشیخ الاسلام نشان می هد.
 البته بنده علماء وجیش العدل را در این مسئله همسو تصور می کنم. نوشتید تلاش جیش العدل موافق با موازین شرعی نیست . بنده این جمله شما را تهمتی بر علیه آنها تلقی می کنم چون شما دارید بدون اطلاع دقیق از آنان این جمله را با قلم خود تحریر می کنید و در این موارد الله تعالی به ما دستور تحقیق کامل داده است که اگر بدون تحقیق جمله ای بر زبان برانیم و آن راست نباشد موجب نارضایتی الله تعالی می شود ظبق آیات و احادیث . تلاش های افراد خاصی را بیان داشتید و علت موفقیت شان را سیستم قوی سیاسی در کنار نظامی می دانید پس چرا شما افراد سیاسی خود را از گروه نظامی تان جدا تصور می کنید شما با سیاست تان از آنها حمایت بکنید سیاست شما و اسلحه آنها . ملت مان را به موفقیت نزدیک تر می کند در ضمن به این مسئله هم باید توجه داشت که دشمن عبدالله اوجلان و ماندلا وغیره حکومت های عاقلی بودند ومتاسفانه حکومتی که جیش العدل با او می جنگد بی شعور ترین حکومت جهان است .
حکومتی که عبدالله اوجلان وماندلا با آن در جنگ بودند نسبت به قوانین خودشان وقوانین سازمان های حقوق ببشری تا حدودی پایبند بودند ولی شما آیا ایران را پایبند به قوانین حقوق بشر و یا قوانین خود شان می دانید ؟
 ودر رابطه با کشتن درجه دار باید عرض کنم نباید کشته می شد ولی فقط می توانم یاد آور شوم که در اسلام حکمی بنام مقابله به مثل وجود دارد که جدای از قصاص است که شما متذکر شده اید. در آخر از جناب عالی بخاطر گرفتن وقت تان عذر می خواهم بنده هدفم این است که حق به حقدار برسد .
ما نباید احساساتی برخورد کنیم بلکه با بینشی بهتر به مسایل بنگریم . سعی نکنیم بین افراد سیاسی و تسلیحاتی خلأ بیشتر شود وظیفه ماست خود را به آنان نزدیک نموده و همگام با هم به مجاهدات مان ادامه دهیم برخورد مان نسبت به همدیگر طوری نباشد که دشمن ما در این میان نفغی حاصلش شود.
 امیدوارم در تمام مراحل زندگی تان موفق و موید باشید .
 به امید پیرزوی ملت ایران بر حکومت فاشیست آخوندی 
 محمد سعید ترکمان زهی

با سلام و احترام فائقه برادرگرامی محمد سعید ترکمان زهی


با سلام و احترام فائقه برادرگرامی
 خداوند را شاهد می گیرم که از خیرخواهی بیان می کنم همانند شما:
 1. من دو شرط اساسی از جهاد را بیان کرده بودم که کلیه علما و ائئمه اهل سنت سلف و خلف بدان اذعان کرده اند که الف: جهاد باید باعث جلب مصالح و دفع مفاسد باشد و دفع مفاسد اولی است.
2. برای جهاد باید توانایی و قدرت باشد ( که استقرار هم در زیر مجموعه آن قرار می گیرد) و فعالیت های جیش العدل فاقد این دو معیار هستند. و اندکی شرحش را داده بودم. (یاد آور می شوم خصومت شخصی نیست و بیان فهم صحیح از اسلام و قران و سنت است)
 2. از این آیه قران (ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الأرض ولكن الله ذو فضل على العالمين ( بقره 251 ) استنباط جهاد کرده اید که اتفاقا این آیه مستدل بسیار قوی برای علمای اسلام در رد این نوع فعالیت های مشابه با جیش العدل است. چرا که آیه می فرماید: اگر الله (الناس) با الف و لام جنس و یا استغراقی. یعنی قاطبه انسان ها را به وسیله یک دیگر دفع بیگمان نمی کرد زمین به فساد کشیده میشد. این آیه در اشاره النص خود دارد می گوید: "دوری از فساد" همان چیزی است که باعث شده "دفع الناس بعضهم ببعض" صورت بگیرد. و آیا اقدامات جند الله و جیش العدل خصوصا با گرفتن گروگان به جز مفسده های چون (کشته شدن بلوچهای مرز نشین، و ده ها نفر دیگر در زندان ها، بسته شدن شریان حیاتی مردم فشار مضاعف اقتصادی و امنیتی و بر مردم بی گناه اهل سنت ....) چیز دیگری تا کنون داشته است؟
 3. فرموده اید که تخریب مساجد و قتل علما قبل از جیش العدل مگر نبوده؟ میگویم: ما هم به خوبی می دانم که بوده است -گر چه الان سرعت بیشتری به خود گرفته. اما این مساله (تخریب مساجد و مدارس)به تنهایی هیچ گونه دلیلی برای اعلان جهاد و مبارزه مسلحانه (بدون داشتن موارد دیگر و شرایط لازمه دیگر) نمی شود. و فرضیت جهاد شرایط خودش را دارد که در نوشته پیش خدمت شما نوشتم. در پاسخ به بنده در مورد (توانایی و قدرت که شرط جهاد است) اشاره کرده اید به جنک های نا برابر پیامبر و مشرکان در عهد مکی از حیث عده و تعداد. در پاسخ باید بگویم: شما منظور این شرط اسلامی برای جهاد را متوجه نشده اید. بنده در توضیحش گفته بودم و می گویم: که پیامبر هرگز تا زمانی که ( دولت اسلامی تشکیل ندادند و استقرار مکانی قوا و قدرت خود را پیدا نکردند) رو به جهاد نیاورند. پیامبر یک حکومت در مدینه تشکیل داد و نیروی نظامی داشت و قوانین دقیقی در منطقه حکم فرما بود. و حال بعد از این تشکیلات خطر حمله و قتال و سد عن سبیل الله دافعه های بودند که در برابر صفوف مشرکین قرار بگیرند هر چند که بسیار باشند. و همه علمای شرع به این اذعان م یکنند و در این شکی نیست. اما آیا وقتی جیش العدل نمی تواند امنیت خود را حفظ کند؟ و وقتی نمی تواند اسرای خود را در یک مرکز فرماندهی مشخص نگه دارد. وقتی نمی تواند برای تحویل دادن و گرفتن اسرا مذاکره مستقیم کند.
 وقتی هیچ استقرار و امنیتی برای خود و همراهانش ندارد و هیچ حکومتی به دست نگرفته چطور می تواند این امنیت را برای دیگران فراهم کندو و چطور می تواند اعلای کلمه الله کند در حالی که کلیه رسانه های جهان و تمام حکومت های جهان آنها را تروریست می دانند؟! و اگر حقی هم بگویند باطلش می کنند و به خورد مردم می دهند. و وقتی بنده می گویم نیاز به رسانه داریم برای بیان مشکلاتمان عده ای مرا می کوبند که متاثر از غرب شده ام!!!!!
 شما مبارزات مسلحانه عبدالله اوجلان را نگاه کنید، مبارزات مسلحانه واسلاو هاول ، چگوارا، و صدها نمونه معاصر را نگاه کنید: علت اصلی موفقیت این افراد سیستم قوی سیاسی در کنار نظامی بوده است. جیش العدل کاملا فاقد این مساله است. و نه تنها بر موازین صحیح شرعی نیست. بلکه فاقد موازین سیاسی است.
 5. شما در پاسخ به اینکه چرا مردم عملکر جیش العدل را مصلحت نمی دانند فشار های داخلی و رسانه ای عنوان کردید. که دقیقا حرف من است. و از اول تا الان حرفم همین است. که اگر جیش العدل پول ده تا از این بمب های خود را صرف چهار تا فعالیت رسانه ای (طبق قوانین روز و با استانداردهای بین المللی ) بکند. موفق تر می شود.
نه اینکه گروگان بگیرد و در صدر رسانه های دنیا باشد که تروریست ها گروگان بردند. تمام جهان بالاتفاق: گروگان گیری را یکی از مصادیق بارز نقض حقوق مردم می داند خصوصا که با هدف احقاق حق باشد. یعین شما را به خدا ، باید برای رسیدن به حق خود حق و حقوق دیگران را سلب کرد؟!
 مطمئنا جیش العدل جواب می دهد که این سربازان خائن های بودند که لنگه نداشتند.... و بلوچ ها را اذیت می کنند. اما این یک توجیح بیشتر نیست. همه کسانی که خدمت سربازی رفتند می دانند که هیچ حقی برای انتخاب ندارند. و هر جا قرعه اش افتاد باید برود. و اگر آنجا (مرزها) سرباز با تشویق درجه دارها تحت تاثیر قررا بگیرد و ظلمی از وی سر بزند. همان فرد مقصر است. نه هر سر بازی که لباس نظامی به تن دارد.
تا کنون جیش العدل حتی یک مورد از مصادیق خیانت ها و جرم های این سربازان ارائه نکرده است. و به دنیا نگفته است: این افراد این مشکلات را دارند و به همین خاطر من گروگانشان گرفتم. خیر! پس چطور اعدامش می کند؟ و به چه حقی اعدام م یکند؟ مگر مامور اجرا و تنفذی حکم نباید حاکم شرع باشد؟ نباید در محکمه صالحه باشد؟!
 چرا جیش العدل به درخواست برجسته ترین علمای اهل سنت و در راس آنها مولانا عبدالحمید عمل نمی کند و آزادشان نمی کند؟! وقتی هم کسی اعتراض می کند و آیه قران هم می آورد می گویند: تحت تاثیر رسانه های غربی قرار گرفته است. و توجیح می کنند. [یر برادران عزیز پاره های تن بلوچستان، به والله که اسلام به این چیز ها دستور نداده است. اسلام شرط و شروط گذاشته که در این افراد تا کنون کاملا دیده نشده اند.
 والسلام
حبیب الله سربازی

توضیحاتی در رابطه با مطلب برادر حبیب الله سربازی


بنام خالق کائنات توضیحاتی در رابطه با مطلب برادر حبیب الله سربازی
 با سلام به محضر استاد ودوست بزرگوار
 لازم به ذکر است که بنده هیچ وقت زحمات علماء عزیز را از یاد نبرده و منکر آن نیستم .
 الحمد لله علماء اهل سنت بلوچستان بزرگترین قربانی ها را برای ملت خود داده وحتی کسانی از بزرگواران سالها در سیاه چال های رژیم بسر برده و تعداد زیادی حتی جان خود را در این راه قربان نموده اند و امروز هم هستند کسانی که بخاطر حفاطت از عقاید اهل سنت در زیر شکنجه و ناعدالتی های این رژیم پوسیده جمهوری اسلامی قرار دارند .
وتأثیر تلاش علماء دلسوز را با چشم امروز در جوامع اهل سنت وخصوصا در جامعه بلوچستان می بینیم . وبنده در این موارد صددرصد با شما موافق هستم . لازم به تذکر می دانم که در مورد جهاد عرض کنم که جهاد از لفظ جهد مشتق می باشد و بنا به معنای مجازی جهاد تمام تلاش هایی که برای بهبود مشکلات یک قوم انجام داده می شود در زمره جهاد داخل می شوند و حتی علماء ما در کتب معروف هم یاد آور شده اند که علماء با تعلیم ومبلغین با بلاغت ونویسندگان با تألیف مصلحین با کارهای اصلاحی و مجاهدین بااسلحه کار جهاد را انجام می دهند .
وهیچ شکی نیست که فعالیت شما دوستان وعلماء کرام در زمره جهاد مجازی داخل می شود اما به معنای حقیقی جهاد اگر توجه داده شود . تعریفی که فقهآء حنفیه از جهاد شرعی می کنند به این صورت است که : هُوَالدُّعَاءُ إِلَی الدِّینِ الحَقِّ وَ قِتَالِ مَن لَم یَقبَلهُ ( ردالمختار علی الدر المختار جلد 4 ص 121 ). و تعریفی که از جهاد شرعی در کتب فقهی فقهآء مالکیه ، شوافع ، حنابله وحتی اهل ظاهر وارد می شود مختلف با تعریف فقهآء حنفیه نیست لذا اصل جهاد همان جهاد مسلحانه است و در مورد همین جهاد مسلحانه است که الله تعالی می فرماید : ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الأرض ولكن الله ذو فضل على العالمين ( بقره 251 ) اگر دفع و دور نمی کرد الله تعالی بعضی از مردم یعنی کفار را بوسیله بعضی دیگر یعنی مجاهدین هر آئینه تباه می شد زمین . مطمئن باشیم که جهاد به هر حال سد باب فساد است اگر چه تقریبا در ماهنامه دیوبند که در یکی از ماه های سال غالبا 1384 منتشر شد آمده بود که برای هر مسلمان ضروری است که اینترنت بیاموزد وبا ساخت وبسایت ووبلاگ در تبلیغ دین اسلام تلاش نماید چون کفار از این طریق بر مسمانان می تازند لذا ضروری است که در این میدان خط دفاعی ساخته شود .لذا برادر عزیز بنده هم منکر فعالیت های فرهنگی نیستم اما یک چیز را باید بدانیم که در احکام الله تعالی انواراتی وجود دارد که اثر هر حکم الهی با عمل ظاهری ان حکم متجلی نمی شود بلکه زمانی اثر آن حکم تجلی پیدا می کند که مسلمان بتواند نور آن عمل را حاصل نماید و نور آن عمل است که تاثیر خود را بر بنده وجامعه می گذارد بطور مثال . تاثیری که در نماز است این است که انسان را از منکرات باز می دارد إن الصلاة تنهى عن الفحشاء و المنكر ویا رمضان انسان راصاحب تقوی می نماید كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ . همینطور در اجرای حدود الله تعالی انواراتی وجود دارد که سبب تجلی تاثیر آن حدود می گردد بطور مثال الله تعالی می فرماید وقتی کسی دزدی نمود دستش را قطع نمائید . ظاهرا با قطع یک دست دزدی در منطقه خاتمه نمی یابد بلکه در اجرای این حد الله تعالی نوری وجود دارد که نزول آن نور حدود الله تعالی سبب نزول رحمتی خاص از طرف باری تعالی می شود که به برکت آن رحمت خاص دزدی در منطقه ریشه کن می شود . همینطور در جهاد نوری وجود دارد که بر اثر اجرای این حکم الهی رحمتی خاص از جانب الله تعالی بر زمین نازل می شود که در راه رسیدن به مقاصد مسلمین که همان امن وحقوقشان می باشد کمک خواهد نمود اگر چه چیزی ما متوجه نشویم لذا وقتی الله تعالی می فرماید جهاد است که فساد مفسدان را ختم می کند پس بدون این امر با هیچ راهکار دیگری این ثمر بدست نخواهد آمد اگر چه با ااعمالی که معنای جهاد مجازی را یدک می کشند هم باشد .
 و همچنان که الله تعالی می فرماید : ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع وبيع وصلوات ومساجد يذكر فيها اسم الله كثيرا ولينصرن الله من ينصره إن الله لقوي عزيز ( حج 40 ) و اگر الله تعالی دفع نمی کرد بعضی از انسانها یعنی دشمنان دین را بوسیله بعضی دیگر یعنی مجاهدین دین اسلام پس منهدم می شد خلوت خانه های راهبان و عبادت خانه های نصاری و عبادت خانه ای یهود و مساجدی از مسلمانان که یاد الله تعالی زیاد می شود .
 بنا بر همین آیه اگر توجه داشته باشیم تمام تلاش های بزرگان دین را ارج می دهیم ولی آیا تلاش علمای عزیز ما در طول 35 سال جلوی تخریب مساجد ومدارس و تخریب چهره های بزرگان ما را گرفته است ؟ قبل از وجود تشکیلاتی همچون جیش العدل آیا این تخریب کاری ها وجود نداشته است ؟ و تشکیل این سازمان ها سبب تخریب مساجد ومدارس و فشار بر علماء عزیزمان شده است ؟ آیا در زمان تخریب مسجد شیخ فیض در سال 1368 سازمانی مسلحانه وجود داشت که سبب آن قرار گرفته باشد ؟ آیا در زمان حمله مسلحانه هوائی و زمینی به مسجد مکی سازمانی مسلحانه وجود داشت که سبب این حمله قرار گرفته شود ؟ قظعا نه ! لذا هدف جهاد غلبه اسلام است یعنی کسی قدرت تخریب اماکن مقدسه مسلمانان را نداشته باشد واین با تبلیغ و کار فرهنگی بدست نمی آید . اگر چه بدون تأثیر هم نیستند . یادی از تشکیل حکومت اسلامی در مدینه نمودید که قدرت قتال با دشمن یکی از شرائط جهاد می باشد .حرف شما درست البته شما هم مطلع هستید که اکثر نبرد های مسلمانان طوری برگزار شده که مسلمانان نه از نظر کثرت افراد ونه از نظر تسلیحات با کفار قابل مقایسه نبودند .
 بطور مثال در جنگ بدر مسلمانان 313 نفر و کفار 1000 بودند
 در احد مسلمانان 700 نفر و کفار 3000
 در خندق مسلمانان 3000 وکفار 24000
 در خیبر مسلمانان 1600 نفر و کفار 20،000
 در موته مسلمانان 3000 و کفار 200،000
 در قادسیه مسلمانان 30،000 وکفار 100،000
در یرموک مسلمانان 32،000 وکفار 200،000
در فتح اسپانیا مسلمانان 12،000 وکفار 100،000
 در مقابله روز اول یرموک مسلمانان 60 نفر و کفار اعراب المتنصره جبله بن ایهم غسانی 60،000
 ما ایمان داریم در جنگ بین کفر و ایمان اسلحه حرف اول را نمی زند بلکه الله تعالی به اندازه استطاعت مسلمان را موظف به آماده نمودن تسلیحات وآموزش های نظامی و اصلاحی می کند . وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ. بلکه در جنگ کفر و ایمان حرف اول را نصرت ومدد الله تعالی می زند . كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإذْنِ اللَّهِ . زیاد بودند گروه های کوچکی که به اذن الله تعالی بر گروه های کثیری پیروزی حاصل کرده اند ما مسلمانیم وامید وتوکلمان بر ذات الله تعالی باشد که در حکم الله تعالی بجز خیر چیز دیگری وجود ندارد .
 فرمودید آیا اسلحه ای که به دست گرفته و جنگی که به راه انداخته اند باعث مصالح ملت اهل سنت و بلوچ شده یا مفاسد زیادی را ایجاد کرده است؟! هیچ شخصیت فرهیخته ای مردم بلوچ تا کنون نگفته است که این جنگ ها مصلحت ما را داشته باشد......؟ باید به عرض جناب عالی برسانم که هر حکومتی برای بی اثر جلوه دادن یا خراب جلوه دادن سازمان های مسلحانه ای که در آن کشور کار می کنند بیشترین تلاش را می نماید وحتی گاهی برای از بین بردن این گونه سازمان ها دولت مجبور می شود بیشترین فشارها را بر آن ملتی که آن سازمان از بطن آن بپا خواسته است را وارد نماید . ولی آیا این فکر را کرده ایم که شاید فشار این سازمان برای حکومت آنقدر سنگین است که دولت های موجود به هر آب و آتشی می زنند تا این گونه سازمان ها را بی اثر یا بد اثر جلوه بدهند ؟ شما تابحال فکر کردین که چرا دولت جیش العدل را در داخل کشور آمریکائی و در مجامع بین المللی القاعده وطالبان معرفی می کند در حالی که این دو قدرت دو قطب مخالف همدیگر هستند . آیا این دو گانگی بخاطر این نیست که تأثیر مثبت این سازمان را دولت بهتر از من و شما برای آینده بلوچستان می بیند ونمی خواهد تاثیر آن قربانی های مسلحانه به دید من و شما ظاهر شود ؟ آیا این سازمان آنقدر بزرگ است که دولتی با این همه اقتدار کاذب تمام فکر شب و روزش این باشد که راه پیش رفت این نوع سازمان ها را بگیرد ؟ ما چرا فکر نمی کنیم که این سازمان دولت را از خواب خوش محروم نموده است وبا تبلیغات دروغین سعی در بی اثر ویا بد اثر بودن آنرا به ذهن ما وارد می کند وبا فشارهای اقتصادی و جلوگیری عمدی سرمایه گذاران در منطقه ذهن ما را به آن طرف ببرد که وجود این سازمان ها جلوی پیشرفت منطقه را گرفته است .
اگر این طور است لذا باید ما بفهمیم که وجود این نوع سازمان ها برای بقاء ملت واقتدار ملت ما ضروری است اگر چه ما مجبور می شویم چند مدتی بخاطر آنان قربانی را قبول نمائیم . در آخر راهپیمائی 3000 کیلومتری ماما قدیر را متذکر شده اید . لازم است که بدانیم که ماما قدیر در مرحله اول یکی از بزرگترین حامیان بلوچ هایی است که در بلوچستان پاکستان بصورت مسلحانه کار می کنند و در اصل این راه پیمائی بخاطر حمایت از همان گروه های مسلحانه هم بوده است و این را در مصاحبه فرزانه مجید در بدو ورود به اسلام آباد می توانید حس بنمائید جائی که فرمود : بله ما از بلوچ لبریشن آرمی حمایت می کنیم چرا نباید حمایت کنیم در حالی که مردم ما کشته و در کوهها انداخته می شوند . و در اصل حرکت ماما قدیر برای جواز دادن به حرکت مسلحانه بلوچستان پاکستان بود در حالی که سیاستمداران ما بجز محکوم کردن کسانی که بخاطر ما ملت مظلوم از هر چیز خود گذشته اند کار دیگری در حق آنان ننموده اند و در ضمن باید به این مسئله هم توجه داشته باشیم که کاری که ماماقدیر انجام داد در پاکستان آزاد می باشد در حالی که اگر مردم بلوچستان ما بخواهند همچنین حرکت اعتراض آمیزی را انجام بدهند بعد از طی بیست قدم قلم پای همه شکسته می شود وبه بهانه های واهی اعدام خواهند شد . مگر غالبا در سال 1380 وقتی که مرصاد در سراوان یک بلوچ را بخاطر نداشتن گواهی نامه در چهارراه استادیوم شهید کرد وبعد مردم دست به تظاهرات آرام زدند ندیدیم که در ظرف چند ساعت 8 نفر بلوچ شهید ودهها نفر زخمی شدند وبیش از 300 نفر بی گناه دستگیر شده و در ازای اخذ 300،000 تومان از هر نفر آزاد شدند ؟ آیا شما می توانید همچنین حرکتی را در ایران انجام دهید ؟ آیا اجازه چنین حرکتی به ملت بلوچ ایران داده می شود یا در نطفه همه شان خفه می شوند ؟
 در آخر به عرض محترمتان می رسانم که بنده هم منکر تاثیر و اهمیت کار علما وشما عزیزان نیستم ولی مطمئنم کاری را که جیش العدل انجام می دهد تاثیرش صدها برابر بیشتر از کار ما فرهنگیان است و به همین خاطر هم حکومت خود را به آب و آتش می زند تا آنرا در انظار ما بدنام نماید وبا فشار عمدی بر ملت مظلوم بلوچ به ما این نظریه را تحمیل کند که وجود این سازمان جلوی پیشرفت شما را گرفته است .
 آیا به نظر شما تعویض مدیران کل و شهرستانی وزارت اطلاعات و جایگزین نمودن سپاه بجای نیروهای مرزداری علامت شکست وزبونی حکومت مقتدر ایران در مقابل جیش العدل نیست ؟
 با تشکر از زحمات تمام اقشار جامعه بلوچستان ایران محمد سعید ترکمان زهی
مطلب دوست عزیز در این لینک موجود می باشد 
 https://www.facebook.com/hb.sarbazi?fref=ts

نامه ای از جانب حبیب الله سربا زی به بنده



( در جواب محمد سعید ترکمان زهی ) لینک مطلب ایشان در پایین صفحه وجود دارد.

 اجازه دهید مختصر اما از آخر پاسخ مودبانه ای خدمت شما بیان کنم.
 در آخر مطلب وزین خود نوشته اید: "امیدوارم اگر جمله ای به مذاق جنابعالی خوش نیامده است به بزرگوار یتان ببخشید و بتوانید با همکاری تمام آحاد و ملل محروم با هم بر این حاکم از خدا بی خبر پیروزی بدست بیاوری" در فضای گفتمان و تعقل هرگز بنده ناراحت نمیشوم وانگهی سخنان شما در مورد حق و حقوق و محرومیت های مردم بود و کلیه این موارد را بنده قبول دارم.
 و پیشتر هم گفته ام که موارد نقض حقوق این ملت بزرگ را خوب می دانم و همین باعث می شود شبها چه بسا خواب به چشمانم نیاید. و از دعای پیروزی و موفقیت شما سپاسگذارم.
 شما در ابتدای مقاله خود نوشته اید: (برادر جان در وهله اول ما مسلمان هستیم و هر راهکار خود را از قرآن سنت می گیریم و تنها راهی را که قرآن وسنت وروش رسول مقبول صلی الله علیه وسلم برای نجات امت اسلام از هر فتنه وبحرانی برای ما مشخص نموده است را بهترین روش و برون رفت از هر بحرانی می دانیم و همانطور که رسول مقبول صلی الله علیه وسلم برای خارج کردن مسلمانان صدر اسلام از بحران های موجود در آن زمان از راه های مسالمت آمیز بهره گرفته و این امر در معاهده ها و بخشش های آن حضرت در برابر دشمنان اسلام آنرا به ثبوت می رساند اما وقتی کفار آنقدر بی وجدان شدند که الله تعالی نسبت به آنان فرمود : ولقد ذرأنا لجهنم كثيرا من الجن والإنس لهم قلوب لا يفقهون بها ولهم أعين لا يبصرون بها ولهم آذان لا يسمعون بها أولئك كالأنعام بل هم أضل أولئك هم الغافلون ( 179 ) ) . یعنی نه قلبی برای احساس حقوق ملیت ها باشد نه چشمی برای دیدن و نه گوشی برای شنیدن . در آن موقع تنها راهکاری که مفید واقع می شود جهاد است که شما آنرا خشونت نامیده اید و رسول مقبول صلی الله علیه وسلم آنرا رحمت الله تعالی معرفی می نماید الله تعالی می فرماید : وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ ۚ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ الله تعالی می فرماید بجنگید تا زمانی که فتنه ای باقی نماند . )
1. بنده پایبند به اسلام و قران و سنت هستم همچون شما و از منظر قرآن و سنت به مسائل موجود می نگرم و تفسیرشان می کنم.
2. فرموده اید که پیامبر از راه های مسالمت امیز کار گرفته اما وقتی کفار آنقدر بی وجدان شدند که الله تعالی نسبت به آنان فرمود : ولقد ذرأنا...) اسلام بر اساس وجدان و بی وجدان بودن کفار حکم جهاد نداده است. بلکه بخاطر ممانعت از اعلای کلمه الله و رفع ظلم حکم داده است. و من معتقد به جهاد هستم اما زمانی که شرایط جهاد وجود داشته باشد و در غیر این صورت آن را جهاد نمی دانم و لفظ: (اقدام خشونتبار) را برای آن می پسندم. و آن را به الله واگذار می کنم چون در جایگاهی نیستم که حکم صادر کنم. بلکه طبق احکام قران و سنت جهاد و غیر جهاد را شناخته ام. (قبل از هر چیز جهاد شامل جهاد با آلت جهادی و تن به تن نیست) و شامل افرادی که از قلم یا از منبر و رسانه استفاده می کنند می شود. و نباید عزیزانی که با رسانه های خود هزاران نفر را متحول کرده اند با دید حقارت نگریست که اسلحه به دست نگرفته اند. و اما برادر بزرگوار جهاد از خود شرط و شروطی دارد که در کلیه کتب اهل سنت ذکر شده اند و همه مذاهب اسلامی هم آن را بیان کرده اند که منجمله از این شرایط (به شرایط متفق علیه بین بنده و شما نمی پردازم که اطاله کلام نشود)
1. رعایت مصالح و مفاسد..... جهاد برای رفع کلمه الله و دفع ظلم است و اگر این جهاد باعث شود که مفاسد عظیمی مترتب شود و این دو انگیزه کاملا محجوب شوند و باعث شود که تسلط دشمن بیشتر شود و یا باعث نفرت مردم از اسلام شود.... هیچ یکی از ائمه اسلام و سلف صالح بدان امر نکرده اند. و چه بسا نهی کرده اند. .....
2......توانایی و قدرت قتال. پیامبر اسلام تا زمانی که حکومت اسلامی تشکیل ندادند و عقیده را در قلوب مسلمانان ترسیخ نکرده بودند هرگز هرگز فرمان جهاد صادر نکردند.
3. 4. 5...... شرایطی چون جهاد در لوای امام.. اذن پدر و مادر... و غیره... که من به این موارد فعلا نمی پردازم و صرفا بر روی دو مورد اول تاکید بیشتری می کنم. آقای ترکمانی گرامی آیا پاره های تن بلوچستان (جیش العدلی) ها توان قتال و دفع مفاسدی که برای آن اسلحه به دست گرفته اند را دارند؟! (تمنا می کنم بدور از احساس بیندیشید)
2. و آیا اسلحه ای که به دست گرفته و جنگی که به راه انداخته اند باعث مصالح ملت اهل سنت و بلوچ شده یا مفاسد زیادی را ایجاد کرده است؟! هیچ شخصیت فرهیخته ای مردم بلوچ تا کنون نگفته است که این جنگ ها مصلحت ما را داشته باشد. مولانا عبدالحمید یکی از بزرگ ترین مخالفان این جریان است. ایشان توان این را دارند که مردم را برای جهاد فرا بخوانند و هزاران بلوچ را منسجم کنند اما می دانند که این عمل به صلاح این ملت نیست. و تمام رهبران ما همچنین ( خواهشا نفرماید که ایشان تحت فشار است و نمی تواند چرا که نه ایشان و نه هیچکدام از علمای ما واقعا اعتقاد ندارند که این اقدام جهاد و به مصلحت ملت بلوچ است و به شدت از آن نهی می کنند چه در منابر و چه در مجالس خصوصی) پس باید از علمای خود پیروی کنیم.
3. شما بنده را در ردیف کسانی نوشته اید نوریزاد و چالنگی... که سنخیت خاصی بین عقاید و روش های ما نیست. و اگر شما هدف خاصی منظور داشتید مطمئنا جز خیر نبوده است.
4. تفسیری از تروریست آورده اید. که کاملا با شما موافقم و دولت هایی هستند همانند جمهوری اسلامی که مفهوم تروریت کاملا بر آنها صدق پیدا می کند و ما به همین خاطر به مبارزه برخواسته ایم تا فتنه های این حکومت ها را نشان دهیم. اما نه با اسلحه بلکه با قلم.
5. نوشته اید که افراد سیاسی نیاز به اهرم و قدرت فشار دارند. بنده با شما به شکل نسبی در این قضیه موافقم اما نه به هر قیمتی. اهرم فشاری که باعث شود کلیه فعالیت های ماه ها و تلاش های سالها در یک دم خراب شود هم مشکل بزرگ تری است.
6. مثالهای ذکر کرده اید که بسیاری از این روش (مبارزه منفیو مسالمت آمیز) استفاده کرده اند اما کشته شده یا ... اما مثالهای کسانی را بیان نکردید که از طریق مسالمت آمیز وارد شده و موفقیت های بسیار زیادی هم کسب کرده اند. که نمونه بارزشان علمای اهل سنت ما در بلوچستان از مولانا عبدالعزیز تا کنون... اینکه همه مطالباتشان برآورده نشده به این معنی نیست که شکست خورده اند. بلکه در هدفی که داشتند کاملا موفق بودند. هزاران نفر را اصلاح کردند و میلیون ها نفر را متاثر کرده اند. در زمان مولانا عبدالعزیز با آن حرف شنوی که مردم از ایاشن داشتند چند مورد درگیری پیش آمد و مردم از ایاشن اجازه مبارزه خواستند و ایاشن می توانستد با یک خطاب کلیه بلوچستان را یکپارچه مسلح کند اما هرگز دست به این کار نزدند. چون می دانستند که زمان و شرایط و مصلحت جامعه و مردم در این نیست و هنوز مردم آماده نشده اند. و اما تاثیر فعالیت های مسالمت امیز را صرفا با بیان یک مثال می نوسم تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل: کشتار مردم بلوچ پاکستان یک امر بدیهی است اما دنیا از آن بی اطلاع. بیش از 18 هزاز کشته و مفقود که 1500 تا در همین سالهای اخیر جسدشان کشف شده...
 ماما قدیر با یک راهپیمایی 3000 کیلومتری توانستد فریاد مظلومیت خود را به دنیا برساند آنقدر اقدام ایشان جهاد بزرگی بود که رسانه ها حتی اگر می خواستند هم نمی توانستند بی خیالش شوند. ما باید این نوع تاکتیک ها را یاد بگیریم و از آن استفاده کنیم. و اگر نداشته باشیم همچنان شاهد محرومیت ها و ظلم ها باید باشیم. در آخر یک سوال کوتاه از شما دارم: (پاره های تن بلوچستان) جیش العدل و جند الله و سپاه محمد رسول الله و غیره... در طی این سالهای مبارزه چه مصالح و دستاوردهای را برای مردمی که برایشان مبارزه می کنند به دست آورده اند؟!
 (مطلب ایشان در این لینک موجود است: