۱۳۹۳ تیر ۲۴, سه‌شنبه

دلايل احناف در مورد قرائت فاتحه خلف الامام


اين مسئله در دنيا معروف و متعارف است كه احناف آنقدر در حل مسايل به قرآن وحديث پايبند ي آنها به شدت شأن امتيازي آنهاست چنانچه در اين باره خود امام ابو حنيفه رحمه الله مي فرمايد ::: إني آخذ بكتاب الله إذا وجدته فما لم أجده فيه أخذت بسنة رسول الله والآثار الصحاح عنه اللتي فشت في ايدي الثقات عن الثقات فإذا لم أجد في كتاب الله ولا سنة رسول اله أخذت بقول أصحابه من شئت و ادع قول من شئت ثم لا أخرج عن قولهم الي قول غيرهم . . . و إذا انتهي الأمر إلي إبراهيم والسعبس والحسن و عطآء و بن سيرين وسعيد بن المسيب و عدد رجالا فقوم قد جهدوا فلي أن أجتهد كما إجتهدوا ( ألإنتقآء للإمام الحافظ بن عبد البر مع تعليق الشيخ عبد الفتاح ابو غده ص 264 – 265 ) يعني :::: من در مسايل شرعي بر كتاب الله عمل مي كنم وقتي كه احكام در كتاب حاصل شوند و احكامي كه در كتاب نيابم لذا من به سنت روسل الله و آثار صحيح عمل مي كنم آن آثاري كه از ثقه به افراد ثقه رسيده باشند ولي اگر آن احكام را در متاب و حديث نيافتم از اقوال اصحاب كرام قولي را كه بخواهم مي گيرم وقولي را كه نخواهم ترك مي كنم ( البته از قول صحابه بيرون نمي روند ) قول تمام اصحاب را بخاطر اقوال ديگران ترك نمي كنم ولي وقتي كه نوبت به ابراهيم نخعي وعامر شعبي ،محمد بن سيرين ، حسن بصري ، عطاء وسعيد بن مسيب برسد آنها هم اجتهاد كردند من هم اجتهاد مي كنم . 
ودر جائي ديگر امام بن حجر مكي قول امام ابو حنيفه رحمه الله را اينطور نقل مي كنند . :::: ليس لأحد أن يقول برأيه مع كتاب الله تعالي و سنة رسو ل الله ولا ما أجمع عليه أصحابه ( خيرات الحسان ص 27 ) 
يعني :::: كسي حق ندارد در مقابل كتاب الله وسنت رسول الله واجماع صحابه راي زني نمايد . 
در اين اقوال امام ابو حنيفه رحمه الله اصول اجتهادي خود را بيان مي دارد كه يعني ما زماني از راي و اجتهاد خود استفاده مي كنيم كه چيزي از آيات وحديث و اقوال صحابه در اختيار ما نباشد و در اين مسئله هم آنقدر احتياط مي نمودند كه حتي در مقابل احاديث ضعيف هم راي خود را ترك نموده و بر احاديث ضعيف عمل مي نمودند وو حديث ضعيف را بر راي خود ارجحيت مي دادند . همانطور كه علامه بن قيم جوزي در كتاب مشهور خود اعلام الموقعين مي نويسد ::: وَ أصحاب أبي حنيفه رحمه الله مجمعمو علي أن مذهب أبي حنيفة أن ضعيف الحديث عنده أولي من القياس والرأي و علي ذالك بني مذهبه ( اعلام الموقعين ج1 ص 77 ) 
يعني شاگردان ابو حنيفه رحمه الله بر اين اتفاق و اجماع دارند كه مذهب امام ابو حنيفه اين است كه حديث ضعيف هم در مذهب او از رأي و قياس اولي و بر تر مي باشد و بر اين نظريه او مذهب خود را بنا نهاده است . 
و اين مسئله را سرتاج محدثين وامام المجاهدين امام عبدالله بن مبارك رحمه الله تأييد نموده مي فرمايند :::ك ولا تقولوا رأي أبي حنيفه رحمه الله تعالي ولكن قولوا إنه تفسير الحديث . ( الجواهر المضيه ج2 ص 460 ) يعني اي مردم نگوئيد رأي ابو حنيفه بلكه بگوئيد شرح وتفسير حديث 
لذا با تشخيص اين اصول در مذهب احناف مي دانيم كه امت اسلامي بدون كوچكترين اختلافي بر اين مسئله متفق هستند كه اولين سرچشمه احكام ومسايل قرآن حكيم مي باشد كه منزل من الله است و بعد از آن حديث رسول مقبول اسلام صلي الله عليه وسلم و روش احناف هم همين است كه اول به قرآن رجوع مي شود وبعد به حديث صحيح وبعد از آن به اجماع واقوال صحابه .
ودر مسئله قرائت خلف الامام كه بين فقهآئ اختلاف وجود دارد هم احناف اول اين مسئله را از قرآن حل مي نمايند چون ارشاد خداوندي است كه مي فرمايد :::: فإن تنازعتم في شيء فردوه الي الله والرسول . 
و در مسئله قرائت خلف الإمام اولين دليل احناف آيه قرآن مي باشد كه مي فرمايد :::: وَإِذَا قُرِءَ القُرآنُ فَاستَمِعُوا لَهُ وَأَنصِتُوا لَعَلَّكُم تُرحَمُون ( سوره اعراف ) وقتي قرآن تلاوت مي شود گوش كنيد وسكوت اختيار نمائيد تا بر شما رحم كرده شود . 
و جمهور اهل اسلام بر اين مسئله اتفاق دارند كه الله تعالي در اين آيه مسئله قرائت خلف الامام را واضح نموده است يعني وقتي امام قرائت مي كند كار مقتدي اين است كه كاملا متوجه شده و گوش نمايد وسكوت اختيار نمايد لذا الله تعالي در اين آيه هم وظيفه امام وهم وظيفه مقتدي را روشن مي نمايد كه امام بايد قرائت نمايد ومقتدي با سكوت وتوجه كامل به آيات قرآن تدبر و گوش نمايد . 
لذا لازم مي دانيم قبل از هر چيز نظر مفسرين وبعد از آن نظر محدثين را در باره اين آيه بدانيم . 

1 - عمدة المفسرين امام ابو جعفر محمد بن جرير الطبري متوفي 310 هجري در مورد آيه فوق مي نويسد :::: ثم إختلف أهل التأويل في الحال اللتي امر الله باالإستماع لقارئ القرآن إذا قرأ والإنصات له فقال بعضهم : ذلك كون حال المصلي في الصلوة خلف الامام يأته به وهو يسمع قرائة القرآن عليه أن يسمع لقراءته وقالوا في ذلك نزلت هذه الآيه ( جامع البيان معروف به تفسير بن جرير طبري ج6 ص 216 ) 
يعني ::: علماء تفسير در اينزباره اختلاف نظر دارند كه آن چه حالتي است كه حكم شده كه به قرائتش گوش داده شود و سكوت اختيار كرده شود بعضي از ائمه تفسير مي گويند اين حكم آن نمازي است كه پشت امام نماز مي خواند و قرائت امام را مي شنود . در اين حالت سكوت وبا توجه به قرائت گوش دادن بر او واجب است و اين حضرات مي گويند كه شأن نزول آيه همين است . وبعد از آن ائمه اي را كه اين عقيده را دارن مانند : حضرت عبدالله بن مسعود ، عبدالله بن عباس ، ابوهريره ، امام زهري ، عبيده بن عمير ، عطاء بن رباح ، سعيد بن المسيب ، سعيد بن جبير ،ضحاك ،ابراهيم نخعي ،قتاده ، عامر ، شعبي ، سدي و عبدالرحمن بن زيد رحمهم الله را ذكر مي كند . وبعد از آن مي نو.يسد :::: وقال آخرون بل عني بهذه الآيه أالأمر بالإنصات في الخطبه إذا قرئ القرآن في الخطبة . وگروهي ديگر از مفسرين مي فرمايند :: حكمي كه در خاموش شدن در اين آيه است مراد از آن وقتي است كه در خطبه قرآن خوانده مي شود . و بعد از آن كاز كساني كه اين عقيده را دارند فقط يك نفر به نام مجاهد بن جبر ذكر مي نمايد . وبعد از آن گروه سوم را ذكر مي كند كه :: وقال آخرون عني بذلك الانصات في الصلوة وفي الخطبه : يعني مراد از خاموش شدن در نماز و خطبه هر دو مي باشد و بعد كساني را كه اين عقيده را دارند مانند امام مجاهد عطائ را نقل مي كند و بعد از ذكر هر سه قول نظريه خود را اين طور نقل مي فرمايد :::ك قال ابو جعفر : وأولي الأقوال في ذلك باالصواب قول من قال أمروا بإستماع القرآن في الصلوة اذا قرأ الإمام و كان من خلفه ممن يأتم به ويسمعه . يعني :: از سه قولي كه نقل شدند به نظر من بهترين ونزديكترين قول به حق و صواب همان است كه شأن نزول آيه در آن مورد است يعني نماز وقتي كه مقتدي آواز قاري را مي شنود بايد خاموش باشد وخاموشي براي او واجب است . ( تفسير بن جرير طبري ج6 ص 220 – 221 مطبوعه دارالفكر بيروت 1415 ه ) 

2 – امام ابوبكر احمد بن علي رازي الجصاص متوفي 370 در كتاب مشهور خود احكام القرآن مي فرمايد :::: فقد حصل من اتفاق الجميع انه قد اريد ترك القرآة خلف الإمام والاستماع والانصات لقرائته ولو لم يثبت عن السلف اتفاقهم علي نزولها في وجوب ترك القرآئت خلف الامام لكانت الآيه كافية في ظهور معناها و عموم لفظها ووضوح دلالتها علي وجوب الاستماع والانصات لقرائت الامام وذلك لأنه قوله تعالي « وإذا قرئ القرآن فاستمعو ا له وانصتوا » يقتضي وجوب الاستماع والانصات لقرائت القرآن في الصلوة وغيرها فإن قانت دلالة علي جواز ترك الاستماع والانصات في غيرها لم يبطل حكم دلالته في ايجابه ذلك فيها و كما دلت الآيه عن النهي عن القرائت خلف الامام فيما يجهر به فهي دلالة علي النهي فيما يخفي لأنه واجب الاستماع والانصات عند القراءة ولم يشترط فيه حال الجهر من الإخفآء فإذا جهر فعلينا الاستماع والانصات واذا أخفي فعلينا الانصات بحكم اللفظ لعلمنا به قارئ القرآن ( احكام القرآن ج 4 ص 216 مطبوعه دار احاء التراث العربي 1412 هج ) از اتفاق تمام علماء معلوم شده است كه كه مراد از آيه اسين است كه مقتدي پشت امام قرائت نكند و همه تن بطرف آواز قاري سكوت نموده با توجه گوش نمايد . اگر بالفرض اين مسئله از سلف ثابتهم نشده بود باز هم چون شأن نزول آيه همين است كه بر مقتدي واجب است كه قرائت نكند و اين آيه از معناي ظاهري خود و الفاظ عمومي آن دليلي واضح وكافي وشافي است بر اين كه سكوت مقتدي پشت امام واجب است چونكه الله تعالي مي فرمايد « وإذا قرئ القرآن فاستمعو ا له وانصتوا » لذا تقاضاي آيه هميناست كه بهر حال استماع وانصات بر كسي كه قرائت را مي شنود واجب و ضروري است بلكه اين ايت علاوه بر نماز هاي جهري بلكه در نماز هاي سري هم از قرائت مقتدي منع مي نمايد چونكه بدون قيد جهر وسر آيت از قرائت نمودن منع نموده است و حكم به استماع وانصات داده است لذا در وقت نماز هاي جهري هم بر ما استماع و انصات واجب است و هم در نمارز هاي سري استماع وانصات ضروري مي باشد چون ما يقين داريم كه در نماز هاي سري هم امام در حال قرائت كردن است . 
3 – امام حافظ ابو عمر يوسف بن عمر معروف به بن عبدالبر نمري متوفي 463 در كتاب مشهور خود التمهيد در مورد قرائت خلف الامام وآيه فوق مي فرمايد :::: قال ابو عمر : في قول الله عز و جل : « وإذا قرئ القرآن فاستمعو ا له وانصتوا » مع إجماع اهل العلم أن مراد الله من ذلك في الصلوة المكتوبة أوضح الدلايل علي أن المأموم إذا جهر امامه في الصلوة انه لا يقرأ معه بشيء و إن يستمع له وينصت وفي ذلك دليل علي أن قول رسول الله لا صلوة لمن لم يقرأفيها بفاتحة الكتاب مخصوص في هذا الموضوع وحده إذا جهر امام باالقرآئة لقول الله عز و جل « وإذا قرئ القرآن فاستمعو ا له وانصتوا » و ماعدا هذا الموضوع وحده فعلي عموم الحديث و تقديره « لاصلوة يعني الركعة لمن لم يقرأ فيها بفاتحة الكتاب إلا لمن صلي خلف امام يجهر باالقرآئت يستمع وينصت ( التمهيد لما في في الموطأ من المعاني والأسانيد ج 11 ص 30 -31 مطبوعه 1406 هج ) يعني با وجود اتفاق و اجماع علمآء كه شأن نزول آيه « وإذا قرئ القرآن فاستمعو ا له وانصتوا » نماز فرض است در اين فرمان الله تعالي اين امر وجود دارد وقتي امام جهري قرائت مي كند پشت سر او مقتدي چيزي نخواند بلكه سكوت نموده با توجه گوش نمايند و اين آيه دليل اين هم است ه ارشاد رسول اكرم صلي الله عليه وسلم الله « لا صلوة لمن لم يقرأفيها بفاتحة الكتاب » در حالت عمومي نماز هاي جهري امام را شامل نمي شود بلكه آيه « وإذا قرئ القرآن فاستمعو ا له وانصتوا » شامل عموم مي شود لذا با وجود اين آيه معني حديث اين مي شود مكه هر كس فاتحه را نخواند ركعتش معتبر نيست مگر كسي كه پشت امام در نماز جهري باشد 
4 – امام حسين بن محمود بغوي رحمه الله در كتاب تفسير خود معالم التنزيل نظر اكثر ائمه تفسير را بيان نموده در آخر مي فرمايد :::::: والاول اولي : وهو إنها في القرآئة في الصلوة لأن الآية مكية والجمعة وجبت باالمدينة واتفقوا علي أنه مأمور به باالإنصات حالة ما يخطب الإمام ( معالم التنزيل علي تفسير بن كثير ج 3 ص 623 ) 
از اين اقوال صحيح ترين قول همان قول اول است كه آيه « وإذا قرئ القرآن فاستمعو ا له وانصتوا » شأن نزولش در مورد نماز است چون اين آيه مكي است وجمعه در عهد مدني فرض شده است بلكه علماء بر اين اتفاق دارند كه شأن نزول نماز است ولي بنا به عموميت آيه وقت خطبه هم خاموشي لازم است . 
5 – امام موفق الدين عبدالله بن احمد القدامة متوفي 620 اين مسئله را در كتاب خود مي نويسد كه والمأموم إذا سمع قرائت الإمام فلا يقرأ باالحمد ولا غيرها يعني وقتي مقتدي صداي قرائت امام را مي شنود نه فاتحه را بخواند و نه چيزي ديگر را مطرح نموده مي نويسد :::: ولنا قول الله « وإذا قرئ القرآن فاستمعو ا له وانصتوا » قال احمد فاالناس علي إن هذا في الصلوة و عن سعيد بن المسيب و الحسن وابراهيم ومحمد بن كعب و الزهري إنها نزلت في شأن الصلوة وقال زيد بن اسلم و ابو العاليه كان يقرئون خلف الامام فنزلت « وإذا قرئ القرآن فاستمعو ا له وانصتوا » وقال احمد في رواية ابي داوود أجمع الناس علي أن هذه الآيه في الصلوة و لأنه عام فيتناول بعمومه الصلوة ( المغني ج1 ص 229 – 230 مطبوعه دار الفكر بيروت 1405 هج ) 
دليل ما فرمان الهي است كه ي فرمايد « وإذا قرئ القرآن فاستمعو ا له وانصتوا » امام احمد بن حنبل مي فرمايند كه تمام مردم مي گويند كه اين آيه در مورد نماز نازل شده است بالخصوص سعيد بن مسيب ، حسن بصري ، ابراهيم نخعي ، محمد بن كعب و امام زهري اين ائمه بزرگ مي فرمايند كه اين آيه در مورد نماز نازل شده است و امام التفسير زيد بن اسلم وابوالعاليه بصراحت مي فرمايند مردم پشت امام قرائت مي كردند به همين خاطر اين آيه نازل شد امام ابو داوود سجستاني از امام احمد نقل مي كند كه : تمام علماء اجماع دارند كه اين آيه در مورد نماز نازل شده است . 
6 – مفسر بزرگ امام ابو عبدالله محمد بن احمد الانصاري قرطبي متوفي 671 در تفسير مشهور خود قرطبي مي فرمايد : 
قيل : إن هذا نزل في الصلوة روي هذا عن بن مسعود و ابي هريره وجابر و الزهري و عبدالله بن عمير و عطاء بن رباح و سعيد بن مسيب .
قيل : إنها نزلت في الخطبة قاله سعيد بن جبير و مجاهد وعطآء و عمرو بن دينار و زيد بن اسلم والقاسم بن المخيمرة ومسلم بن يسار و شهر بن حوشب و عبدالله بن مبارك و هذا ضعيف لأن القرآن فيها قليل والانصات يجب في جميعها قاله بن العربي و النقاش والآية مكية ولم يمكن بمكة خطبة ولا جمعة
قال النقاش اجمع اهل التفسير إن هذا الاستماع في الصلوة المكتوبة و غير المكتوبة 
( الجامع الاحكام القرآن ج7 ص 353 مطبوعه دار احياء االتراث العربي 1965 هج ) 
گفته شده است كه شأن نزول اين آيه نماز است واين قول عبدالله بن رمسعود ابوهريره ، جابر ، امام زهري عبيد الله بن عمير ، عطاء و سعيد بن مسيب رحمهم الله است 
گفته شده است كه : اين در مورد خاموشي در حالت خطبه نازل شده است ولي اين قول ضعيف است چون كه در خطبه خيلي كم قرائت مي شود ولي خاموشي در تمام خطبه لازم است لذا بايد در همان قسنتي از خطبه خاموشي لازم مي شد كه قرائت كرده مي شود لذا كساني كه مي گويند اين آيه براي خاموشي در خطبه نازل شده قولشان ضعيف است و امام بن المالكي بن العربي و مفسر بزرگ نقاش دليل ضعف اين قول را به اينصورت بيان مي كنند كه اين آيه در مكه نازل شده و در عهد مكي نه خطبه اي وجود داشت ونه نماز جمعه اي و امام نقاش اين را هم تصريح نمودند كه اين اجماع مفسرين است كه در اين آيت حكم استماع و انصات براي نماز هاي فرض و غير فرض مي باشد . 
7 – شيخ الاسلام بن تيميه متوفي 728 اجماع امام احمد را نقل مي كند و در مسئله قرائت در نماز هاي جهري پشت امام بحث نموده مي فرمايد :::: فإن للعلماء فيه ثلاثة أقوال : قيل ليس له أن يقرأ حال جهر الإمام إذا كان يسمع لا بالفاتحه ولا غيرها و هذا قول الجمهور من السلف و الخلف و هذا مذهب مالك و احمد وابي حنيفه و غيرهم واحد قولي الشافعي .
وقيل يجوز الأمران والقراءت افضل ويروي هذا عن الاوزاعي و اهل الشام و ليث بن سعد و هو اختيار طائفة من اصحاب احمد و غيرهم .
قيل بل القرآئة واجبة وهو قول الآخر الشافعي .
وقول الجمهور هو الصحيح فإن سبحانه و تعالي قال : « وإذا قرئ القرآن فاستمعو ا له وانصتوا » قال احمد أجمع الناس علي أنها نزلت في الصلوة . ( فتاواي بن تيميه ج 22 ص 294 ) 
در باره قرائت پشت امام در نماز هاي جهر علمآء سه قول دارند . 
الف : وقتي مقتدي قرائت امام را مي شنود نه فاتحه را بخواند ونه سوره اي ديگر و اين قول جمهور علماء سلف و خلف است و همين مذهب امام مالك واحمد وابو حنيفه مي باشد و يكي از اقوال امام شافعي هم همين است .
ب : وقول دوم اين است كه مقتدي آزاد است هم مي تواند بخواند و هم نخواند البته قرائت كردن افضل و بهتر است و اين قول امام اوزاعي و علماء شام وليث بن سعد مصري مي باشد نقل شده است كه يك جماعت از مقلدين امام احمد هم همين قول را پسند مي كنند . 
ج : يك قول اسن است كه بر مقتدي قرائت واجب است واين قول آخر امام شافعي است . 
در اين باره راي جمهور صحيح است چون كه الله تعالي مي فرمايد « وإذا قرئ القرآن فاستمعو ا له وانصتوا » وقتي كه قرآن خوانده مي شود سكوت نموده با توجه گوش كنيد و امام احمد اجماع امت را نقل مي كند كه اين آيه در مورد نماز نازل شده است . 
لذا دوستان اقوال مفسرين ومحدثين پيش شما هستند كه امام المحدثين امام احمد بن حنبل و امام الفقهآء جصاص رازي و مرجع محققين حافظ بن عبد البر با دليل واضح اجماع را نقل نموده وثابت مي نمايند كه پشت امام در نماز براي مقتدي گنجايش قرائت وجود ندارد و در آخر بن تيميه فيصله كلي را مي فرمايد : لكن اللذين ينهون عن القرائة مع الامام هم جمهور السلف و الخلف ومعهم الكتاب و السنة الصحيحة و الذين أوجبوا علي المأموم في حال الجهر هكذا فحديثهم قد ضعفه الأئمة ( فتاواي بن تيميه ج 22 ص 340 ) 
اما كساني كه پشت امام از قرائت منع مي كنند آنها جمهور سلف و خلف هستند ونزد آنها آيه قرآن و حديث صحيح موجود مي باشد ولي كساني كه قايل بر وجود در نماز هاي جهر ي هستند ائمه قول آنها ر را ضعيف مي دانند 

احاديث رسول مقبول صلي الله عليه وسلم .
1 – حضرت ابو موسي اشعري رضي الله تعالي عنه مي فرمايد:::: أن رسول الله صلي الله عليه وسلم خطبنا فبين لناسنتنا و علمنا صلواتنا فقال إذا صليتم فأقيموا صفوفكم ثم ليومكم احدكم فإذا كبر فكبروا وإذا قرأ فأنصتوا و إذا قال غير المغضوب عليهم ولاالضالين فقولوا آمّين .( مسلم ج 1 ص 174 ) آنحضرت صلي الله عليه وسلم ما را خطاب فرموده تلقين به پايبنده به سنت ها را نمود و طريقه نماز را به ما آموزش داد وفرمود وقتي كه نماز مي خوانيد قبل از آن صفها يتان را درست كنيد بعد يكي از شما امام قرار بگيرد وقتي امام تكبير مي گويد شما هم تكبير بگوييد وقتي امام قرائت مي كند شما خاموش باشيد و وقتي كه غير المغضوب عليهم ولاالضالين را گفت شما آمين بگوئيد . 
اين حديث در اين كتب هم روايت شده است « سنن ابي داوود ، مسند احمد ، صحيح ابو عوانه ، سنن ابن ماجه ، مسند بزار و غيره .» و امام مسلم ، امام احمد بن حنبل ، حافظ بن عبدالبر ، علامه بن حزم ، امام منذري ، حافظ بن تيميه ، حافظ بن كثير ، حافظ بن حجر و موفق الدين بن قدامه اين حديث را صحيح مي دانند . 
در اين حديث بوضاحت معلوم مي شود كه وظيفه امام قرائت كردن ووظيفه مقتدي خاموشي مي باشد وچون اين روايت مطلق است لذا تمام نمازهاي سري و جهري را شامل مي شود . و براي مقتدي قرائت كردن به هيچ وجه گنجايش ندارد . 
2 – قال ابو موسي اشعري رضي الله عنه خطبنا رسول الله تعلمنا سنتنا وبين لنا صلواتنا فقال إذا كبر الامام فكبروا و إذا قرأ فأنصتوا ( صحيح ابو عوانه ج 2 ص 133 ) آنحضرت صلي الله عليه وسلم ما را خطاب فرموده سنت را تعليم دادند و طريقه نماز را به ما ياد دادند وفرمودند وقتي امام تكبير مي كند شما هم تكبير كنيد وقتي امام قرائت مي كند شما خاموش شويد . 
3 – قال ابو موسي اشعري : أن النبي صلي الله عليه وسلم خطبنا فكان ما بين لنا من صلواتنا و يعلمنا سنتنا قال أقيموا الصفوف ثم ليومكم احدكم فإذا كبر الامام فكبروا وإذا قرأ فأنصتوا ( صحيح ابو داوود ج1 ص 140 – صحيح ابو عوانه ج1 ص 133 ) . آنحضرت صلي الله عليه وسلم ما را خطاب كرده طريقه نماز ياد دادند و سنت ها را تعليم فرمودند و فرمود صفهايتان را درست كنيد يكي را امام بنمائيد وقتي امام تكبير مي كند شما تكبير كنيد وقتي امام قرائت مي خواند شما خاموش باشيد . 
4 – قال قتادة : قال رسول الله صلي الله عليه وسلم إذا قرأ الامام فأنصتوا وإذا قال غير المغضوب عليهم ولاالضالين فقولوا آمين . ( صحيح ابو عوانه ج 2 ص 132 ) آنحضرت صلي الله عليه وسلم فرمودند وقتي امام قرائت مي كنيد خاموش باشيد وقتي او غير المغضوب عليهم ولاالضالين را مي گويد شما بگوئيد آمين . 
در صحت حديث هيچ شكي وجود ندارد و همه متفق بر صحيح بودن روايات مي باشند البته اعتراضي كه بر حديث ابو موسي اشعري رضي الله عنه مي كنند اين است كه امام بخاري و امام ابوداوود اين جمله را به اين خاطر اضافه محفوظ مي داند ومي نويسد لم يجيئ به الا سليمان التيمي في هذا الحديث ( ابوداوود ج1 ص140 ) كه اين زيادت فقط در روايت سليمان تيمي وجود دارد و در بقيه اسناد وجود ندارد اين امر واضح است كه سليمان تيمي بلا اختلاف شخصي ثقه وثبت ومتقن وحافظ مي باشد وتمام محدثين بر اين امر قايل هستند كه زيادت ثقه قبول مي باشد علامه قسطلاني مي فرمايد مسلك صحيح اسن است كه زيادت ثقات مطلقا قابل قبول است ( قسطلاني ج1ص923 ) – علامه حازمي مي فرمايد روايت راوي قفه مورد قبول مي باشد ( كتاب الاعتبار ص 20 ) – امام ترمذي مي فرمايد روايت راوي ثقه وحافظ قابل قبول است ( كتاب العلل ج2 ص 240 ) امام حاكم مي فرمايدفقهاي اسلام بر اين متفق هستند كه زيادت راوي ثقه مورد قبول مي باشد ( مستدرك ج1 ص3 ) – امام بيهقي مي نويسد هيچ كس نمي تواند زيادت راوي حافظ و ثقه را انكار بكند بلكه بصورت اتفاق قبول مي باشد ( محصله كتاب القرآئة ص 95 ) امام نووي مي نويسد علماء فقه واصول بر اين متفق هستند كه زيادت راوي ثقه مورد قبول است ( تلخيص المستدرك ج1 ص31 ) – علامه مارديني مي فرمايد زيادت ثقه مقبول است ( الجوهر النقي ج2 ص 15 ) علامه زيلعي مي فرمايد زيادت راوي ثقه وحافظ قبئول مي باشد ( زيلعي ج1 ص 336 ) – و خلاصه كلام امام خطيب بغدادي نظر جمهور رابيان مي كند و مي گويد : قال الجمهور من الفقهآء و اصحاب الحديث زيادة الثقة مقبولة اذا انفرد ( كفايه ص 424 ) 
و همينطور امام نووي هم نظر جمهور را به اين صورت نقل مي كند كه : ومذهب الجمهور من الفقهآء والمحدثين قبولها مطلقا ( تقريب النواوي مع تدريب الراوي ص 156 ) 
اين در حالي است كه سليمان تيمي در اين حدسث منفرد باشد و اعتراض امام ابو داوود به همين خاطر است در حالي كه سليمان تيمي در اين حديث منفر نيست بلكه صحيح ابو عوانه زيادت همين روايت را از طريق عمر بن عامر و سعيد بن ابي عروبه روايت مي نمايد .و در آخر بن تيميه فيصله كلي را بيان مي دارد مي فرمايد وما أعله البخاري فليس بقادح في صحته ( تنوع العبادات ص 86 ) علت ضعفي كه بخاري گفته هيچ تاثيري در صحت حديث ندارد
5 – عن أبي هريرة رضي الله عنه قال : قال رسول الله صلي الله عليه وسلم إنما جعل الإمام ليوتم به فإذا كبر فكبروا وإذا قرأ فأنصتوا ( سنن نسايي باب تأويل قوله « وإذا قرئ القرآن فاستمعو ا له وانصتوا » ح 922 – 923 ) وفي صحيح مسلم فقال له ابوبكر فحديث أبي هريره فقال هو صحيح يعني وإذا قرأ فأنصتوا فقال عندي صحيح ( صحيح مسلم باب التشهد في الصلوة ح 901 ) يعني حضرت ابو هريره مي فرمايد رسول اكرم فرمودند امام براي اين مقرر مي شد تا اقتدا كرده شود پس وقتي او تكبير مي گويد شما تكبير بگوئيد ووقتي قرائت مي كند خاموش باشيد . 
يكي از شاگردان امام مسلم از او در باره حديث ابو هريره پرسيد فرمود اين حديث صحيح است يعني جمله فإذا قرأ فأنصتوا صحيح است . 
6 - عن أبي هريرة رضي الله عنه قال : قال رسول الله صلي الله عليه وسلم إنما جعل الإمام ليوتم به فإذا كبر فكبروا وإذا قرأ فأنصتواوإذا قال غير المغضوب عليهم ولاالضالين فقولوا آمين و إذا ركع فاركعوا وإذا قال سمع الله لمن حمده فقولوا اللهم ربنا ولك الحمد و إذا سجد فاسجدوا وإذا صلي جالسا فصلوا جلوسا اجمعين . ( سنن بن ماجة باب إذا قرأ فأنصتوا ح 841 ) يعني حضرت ابو هريره مي فرمايد رسول اكرم فرمودند امام براي اين مقرر مي شد تا اقتدا كرده شود پس وقتي او تكبير مي گويد شما تكبير بگوئيد ووقتي قرائت مي كند خاموش باشيد . و وقتي غير المغضوب عليهم ولاالضالين مي گويد شما آمين بگوئيد وقتي ركوع مي كند شما ركوع بكنيد وقتي امام سمع الله لم حمده مي گويد شما بگوئيد اللهم ربنا ولك الحمد ووقتي امام سجده مي كند شما هم سجده كنيد و وقتي امام نشسته نماز مي خواند شما هم نشسته نماز بخوانيد . 
احاديثي كه در بالا ذكر گرديدند تشريح اصلي آيه قرآن « وإذا قرئ القرآن فاستمعو ا له وانصتوا » هستند 
در اين حديث رسول مقبول احكام امام ومقتدي را مشخص مي كند يعني وظيفه امام قرائت كردن ووظيفه مقتدي خاموش بودن است جمله اي كه رسول مي فرمايند كه امام براي اقتدا جلو قرار مي گيرد نشان مي دهد كه امام نماينده مردم در قرائت مي باشد . بخاطر همين حضرت فرمودند و وقتي غير المغضوب عليهم ولاالضالين مي گويد شما آمين بگوئيد اگر قرار باشد هر مقتدي خودش فاتحه را بخواند پس چرا مقتدي بر اتمام فاتحه امام آمين بگويد لازم ي شد كه هر كس فاتحه خود را تمام مي كرد خودش آمين خودش را بگويد . اين نشان مي دهد كه امام نماينده مردم در قرائت است ووقتي امام فاتحه را تمام مي كند مردم با آمين گفتن او را تاييد مي كنند . 
8 – حضرت امام مالك از امام شهاب الدين زهري روايت مي كند او از بن أُكيمه ايثي و او از ابو هريره روايت مي كند كه : إن رسول الله صلي الله عليه وسلم انصرف من صلوة جهر فيها باالقرآة فقال هل قرأ معي منكم احد آنفا ؟ فقال رجل نعم أنا يا رسول الله قال فقال رسول الله اني أقول مالي أنازع القرآن فانتهي الناس عن القرآة مع رسول الله فيما جهر فيه رسول الله باالقرآة حين سمعوا ذلك من رسول الله ( موطأ امام مالك ص 236 – موطأ امام محمد ح 111 – نسايي 920 – ابوداوود ح 826 - ترمذي ج1 ص 42 – مسند احمد ج 2 ص310 – سنن الكبري ج2 ص157 – مرقات ج1 ص534 – فتاواي بن تيميه ج 2 ص 149 – فتح الملهم ج 2 ص23 – بذل المجهود ج 2 ص57 – بن كثير ج 3 ص 623 ) اين حديث اعلي ترين ثلاثي موطأ مي باشد 
البته بعضي به اين حديث اعتراض مي كنند كه جمله آخر از ابو هريره نيست بلكه ادرا ج امام زهري است 
البته اين اعتراض بيجا است چون اولا امام بيهقي مي گويد هر جمله اي كه همراه حديث موصول باشد آن هم مرفوع قرار مي گيد . ( تلخيص الجير ص 126 ) . دوما شيخ الاسلام ابن تيميه مي فرمايد : اگر فرضا اين جمله از امام زهري باشد باز هم اين يك دليل بزرگ است بر اين كه پشت امام نبايد قرائت نمود چون امام زهري امام بزرگي در زمان خودش در مورد سنت وحديث است اگر پشت امام قرائت كردن ضروري بود چطور از او پنهان مي ماند ؟ لذا وقتي امام زهري مي گويد كه مردم پشت امام قرائت را ترك كردند اين دليلي واضح است كه صحابه وتابعين پشت امام قرائت نمي كردند و امام زهري آنها را بر همين منوال ديده است ( فتاواي بن تيميه ج 2 ض 145 ) 
9 - حضرت عبدالله بن بحينه رضي الله عنه مي فرمايد رسول مقبول فرمودند : هل قرأ معي آنفا ؟ قالوا نعم قال اني أقول مالي أنازع القرآن فانتهي الناس عن القرآة معه حين قال ذلك ( مسند احمد ج 5 ص 345 ) آيا كسي از شما با من قرائت مي كرد فرمودند بله فرمود بخاطر همين در دلم آمد كه كسي با قرائت من منازعت مي كند وقتي مردم اين سخن رسول را شنيدند قرائت را ترك كردند .
امام ابوبكر هيثمي رحمه الله مي فرمايد رواه احمد ورجال احمد رجال الصحيح . يعني اينر روايت را امام احمد بيان نموده ورجال امام احمد همه صحيح مي باشند ورجال احمد همان رواة بخاري هستند . ( مجمع الزوايد ج2 ص 109 ) 
10 – امام احمد بن منيع از اسحاق ارزق روايت مي كند واو از سفيان ثوري و شريك روايت مي كند و آندو از موسي بن ابي عايشه و او از عبدالله بن شداد رضي الله عنه و او از جابر بن عبدالله روايت مي كند كه قال النبي صلي الله عليه وسلم من كان له إمام فقرآئة الإمام له قرآئة ( فتح القدير ج1 ص 239 ) 
اولين راوي آن امام احمد بن منيع مي باشد . كه امام ذهبي در مورد او مي نويسد الحافظ و الحجه ( تذكره جلد 2 صفحه 60 ) 
دومين راوي : شيخ اسحاق ارزق مي باشد كه حافظ بن حجر مي فرمايد الثقه است ( تقريب صفحه 325 ) علامه ذهبي او را الحافظ و الثقه مي فرمايد ( تذكره جلد 2 صفحه 294 ) حافظ بن كثير در مورد او مي فرمايد احد الأئمة الحديث ( البدايه والنهايه جلد 10 صفحه 227 ) 
سومين راوي : سفيان ثوري و شريك است سفيان ثوري قابل ذكر نيست چون براي همه ثقه مي باشد ولي در مورد شريك علامه ذهبي او را الحافظ . الصادق و احد الائمة مي فرمايد ( ميزان جلد 2 صفحه 396 ) علامه بن سعد او را ثقه مأمون و كثير الحديث بيان مي دارد ( تهذيب التهذيب جلد 4 صفحه 336 ) در ضمن اما در اين روايت شريك بطور متابع آورده شده استدلال احناف از سفيان ثوري است 
چهارمين راوي : موسي بن ابي عايشه است . امام حميد او را ثقه مي داند امام بن معين او را ثقه مي گويد امام يعقوب بن سفيان اور ار ثقه مي داند و ابن حبان هم ثقه مي داند ( تهذيب التهذيب جلد 10 صفحه 352 ) حافظ بن حجر او را ثقه مي داند ( تقريب 367 ) امام بخاري او را ثقه مي داند ( جلد 2 صفحه 733 ) 
پنجمين راوي : عبدالله بن شداد است كه بنا به قول امام بخاري برادر زاده ام المومنين ميمونه رضي الله عنه مي باشد ( بخاري جلد 1 صفحات 47 – 74 ) كه در زمان رسول الله صلي الله عليه وسلم متولد شد و امام عجلي ، خطيب ، ابو زرعه ، نسايي ، ابن سعد وواقدي همه اور ا ثقه مي دانند و ابن حبان هم او را ثقه مي داند ( تهذيب التهذيب جلد 5 صفحه 252 ) 
ششمين راوي جابر بن عبدالله مي باشد كه صحابي رسول الله صلي الله عليه وسلم است ونيازي به تاييد ندارد و اين روايت در كتب زير شرح نقايه جلد 1 صفحه 83 – آثار السنن ج1 ص 88 –روح المعاني ج9 ص 134 – تحقيق الكلام ج2 ص148 – ابكار المنن ص160 – فتح الملهم ج2 ص 24 – حاشيه طحاوي ج1 ص 128 – اعلائ السنن ج4 ص610 و بغية اللامعي ج2 ص7 بصورت كامل تشريح شده مي توانيد ملاحظه نمائيد 
در مورد اين حديث عالم سلفي نواب صديق حسن خان بعد از آوردن دو سند مي نويسد والأسناد الاول صحيح علي شرط الشيخين و الثاني علي شرط المسلم ( هداية السائل ص 202 ) 
امام بيهقي در مورد اين حديث مي نويسد و هكذا رواه جماعة عن ابي حنيفه موصولا ( سنن الكبري ج2 ص 159 ) و در جايي ديگر نواب حسن خان مي نويسد وبالجمله اين حديث بطريق مختلف ارسالا ورفعا مروي شده ودر وي دلالت است برآن كه موتم در پس امام فاتحه نخواند زيرا كه قرائت امام قرائت موتم است ( هداية السايل ص 202 ) ) . 
البته چون اين حديث حضرت جابر بن عبدالله به طرق مختلف مثلا مرسل و مسند نقل شده است با وجود اين كه اين سند كاملا صحيح و مسند مي باشد ولي بعضي از خود غرضان با جرحي كه بر ديگر روايات جابر بن عبدالله وارد شده است تلاش مي كنند تا مردم را به اشتباه بيندازند و اعتراضاتي كه بر ديگر روايات شده است را بر اين روايات مي چسبانند تا خواهش خود را تكميل نمايند .در مورد اين روايت شيخ الاسلام بن تيميه مي فرمايد : ثابت شد كه در اين صورت قرائت امام قرائت مقتدي هم بحساب مي آيد همانطور كه جمهور صحابه وتابعين و پيروان راستينشان قايل بر همين هستند . ودر اين باره حديث معروفي است كه من كان له إمام فقرآئة الإمام له قرآئة شخصي كه پشت امام نماز مي خواند قرائت امام قرائت مقتدي مي باشد . اين حديث بصورت مرسل و مسند روايت شده است ليكن اكثر ائمه ثقات حديث عبدالله بن شداد را مرسلا روايت كرده اند و بعضي او را با سند متصل روايت نموده اند و ابن ماجه او را مسند ذكر فرموده اند و ظاهر قرآن وسنت اين مرسل را تاييد مي كنند و جمهور اهل علم صحابه وتابعين بر همين قايل هستند و كساني كه اين حديث را مرسل روايت نموده اند تابعين كبار هستند و از اينگونه مرسل تمام ائمه و اهل علم قايل بر استدلال صحيح مي باشند .و حتي كه امام شافعي هم اينگونه مراسيل را مي پذيرند . ( فتاواي بن تيميه ج 23 ص 271 ) 
لذا از قول امام بن تيميه مشخص شد كه مرسلي كه توسط اكابر تابعين نقل شود و قرآن و حديث با آن موافق باشد نزد تمام اهل علم متفقا قابل استدلال است در حالي كه جمهور صحابه هم بر همين فتوي بوده اند 
ودر اين مورد علامه آلباني مي فرمايد : من مي گويم كه سند اين حديث ثابت ووصحيح است و اين حديث موصول هم مي باشد اگر اين حديث را مرسل هم بدانيم باز هم اسنادش صحيح است چون كه عبدالله بن شداد از كبار تابعين مي باشد و تولدش در زمان خود رسول الله شده ايت و از فقهآء بزرگ بشمار مي رود همانطور كه التقريب مي گويد و شيخ الاسلام بن تيميه مي گويد كه اين گونه مرسل نزد ائمه اربعه وديگر علماء بالاتفاق قابل استدلال است و امام شافعي هم اين گونه مراسيل را جايز مي داند لذا من مي گويم استدلال از اين حديث به اين خاطر صحيح است چونكه اين حديث از طرق ديگري هم تقويت شده است همانطور كه علامه زيلعي در نصب الرأيه بيان نموده است . 

آثار صحابه در مورد قرائت خلف الامام 
1 – اثر حضرت عبدالله بن عمر رضي الله عنه :
حضرت امام مالك از نافع روايت مي كند .إن عبدالله بن عمر كان إذا سئل هل يقرأ أحد خلف الإمام قال إذا صلي أحدكم خلف الإمام فحيبه قرآئة الإمام وإذا صلي وحده فليقرأ و كان بن عمر لا يقرأ خلف الإمام .( موطأ امام مالك ص 29 – دارقطني ج 1 ص 154 ) يعني وقتي از عبدالله بن عمر سوال مي شد كه مقتدي مي تواند پشت امام قرائت بكند جواب مي داد وقتي كسي پشت امام اقتدا مي كند قرائت امام برايش كفايت مي كند ولي اگر تنها نماز مي خواند خودش قرائت نمياد و حضرت نافع مي گويد كه عبدالله بن عمر پشت امام قرائت نمي كرد . اين سند قويترين سند مي باشد وامام بخاري در باره اين سند مي گويد اصح الاسانيد مالك عن نافع عن بن عمر يعني صحيح ترين سند همين سند مالك از نافع از بن عمر است . و قاسم بن محمد مي فرمايد : كان إبن عمر لا يقرأ خلف الإمام جهر أو لم يجهر ( كتاب القرآة ص 146 ) حضرت عبدالله بن عمر پشت امام نه در نماز هاي جهري و نه نمازها ي سري قرائت نمي كرد . 
2 – اثر عبدالله بن مسعود رضي الله عنه :
روايت اول : ابوبكر بن ابي شيبه مي فرمايد ابوالأحوص بيان نمود از منصور و او از ابو وائل كه شخصي از عبدالله بن مسعود سوال نمود : أقرأ خلف الإمام فقال إن في الصلوة شغلا وسيكفيك قرآة الإمام ( الجواهر النقي ج 1 ص 170 ) يعني آيا من پشت امام مي توانم قرائت بكنم فرمود در نماز امام مشغول به قرائت است و قرائت او براي تو كافيست . . 
تمام روات اين روايت ثقه هستند چنانچه علامه هيثمي مي گويد و رجاله موثقون . ( مجمع الزوائد ج2 ص 110 ) و خود علماء غير مقلد به صحت اين اثر اعتراف نموده اند ( خير الكلام ص 521 ) 
روايت دوم : امام بن جرير از ابو كريب و او از محاربي واو از داود بن ابي هند و او از يسير بن جابر روايت مي كند كه : صلي بن مسهود فسمع أناسا يقرئون مع الامام فلما انصرف قال اما آن لكم أن تفهموا اما آن لكم أن تعقلوا وإذا قرئ القرآن فستمعوا له وأنصتوا كما اكركم الله ( تفسير بن جرير ج 9 ص 103 ) حضرت عبدالله بن مسعود نماز خواند و قرائت چند نفر را شنيد بعد از اين كه منصرف شد فرمود آيا وقت آن نرسيده كه فهميد واز عقلتان استفاده كنيد وقتي كه قرآن قرائت مي شود خوب توجه كنيد وبا سكوت كامل گوش كنيد همانطور كه از جانب الله تعالي امر شده ايد . 
حضرت عبدالله بن مسعود را كه مي شناسيم چه شخصيتي است ؟ 
حضرت عبدالله بن مسعود رضی الله عنه با وجود این که عالم ترین صحابه بود و امام بخاری هم اشاره نمودند در جلد 2 صفحه 748 خود عبدالله بن مسعود می فرماید : إِنِّی من أَعلَمُهُم بِکِتَابِ الله من نسبت به کتاب الله عالمترینشان بودم و حتی امام ذهبی از بین شش فقیه صحابه یعنی حضرات عمر ، أبی ، زید ، أبوالدرداء ، علی وعبدالله بن مسعود رضی الله عنهم حضرت علی وبن مسعود را گل سر سبد دیگران معرفی می کند و می فرماید : ثُمَّ إِنتَهَی علم الستّۀ إلی علی وابن مسعود .
3 - اثر عبدالله بن عباس رضي الله عنه : 
روايت اول : امام طحاوي از ابراهيم بن ابي داوود او از ابو صالح عبدالغفار و او از حماد بن سلمه مي گويد كه از عبدالله بن عباس سوال كرده شد : أقرأ والإمام بين يدي قال لا ( طحاوي ج1 ص 129 – الجوهر النقي ج 2 ص 170 ) 
از عبدالله بن عباس پرسيده شد كه مي توانيم پشت امام قرائت بكنيم فرمود نه . 
روايت دوم : سعيد بن جبير مي گويد كه عبدالله بن عباس به من فرمود : المومن في ثعة من الإستماع اليه إلا في الصلوة مفروضة اوالمكتوبة أو يوم جمعه أو يوم فطر أو يوم أضحي يعني وإذا قرئ القرآن . ( كتاب القرآة ص 73 ) با توجه به آيه ي و إذا قرئ القرآن بر مومن هيچ پايبندي نيست كه بشنود يا نه مگر در نماز هاي فرضي و نماز جمعه وعيدين 
روايت سوم : علي بن ابي طلحه مي گويد كه بن عباس فرمودند : عن بن عباس في قوله تعالي و إذا قرئ القرآن فاستمعوا له وانصتوا يعني في الصلوة المفروضة ( كتاب القرآة ص 73 ) كه اين آيه براي نماز هاي فرضي نازل شده است . 
4 –اثر خلفآء راشدين : 
امام عبدالرزاق از موسي بن عقبه روايت مي كند كه : إن أبابكر و عمر و عثمان كانوا ينهون عن القرآة خلف الإمام كه ابوبكر و عمر و عثمان از قرائت كردن پشت امام منع مي كردند . ( عمدة القاري ج3 ص 67 – اعلاء السنن ج4 ص 85 ) 
امام عبدالرزاق از داوود بن قيس و او از محمد بن عجلان روايت مي كند كه : قال علي من قرأ مع الإمام فليس علي الفطرة كسي كه پشت امام قرائت مي كند او بر فطرت نيست . ( الجوهر النقي ج 2 ص 169 ) 
مسلك ائمه اربعه در اين مورد : 

مسلك احناف ::: نزد امام ابو حنيفه و امام ابو يووسف وامام محمد رحمهم الله در هر حالت چه نماز هاي سري و جهري خواندن فاتحه مكروه مي باشد چنانچه امام محمد در كتاب خود بنام كتاب الآثار مي فرمايد ::: لانري القرائة خلف الامام في شي ء من الصلوات يُجهر فيها أو يسر . ما در هيچ نمازي پشت سر امام خواندن فاتحه را جائز نمي دانيم خواه جهري نماز يا سري 
مسلك مالك :::::: نزد امام مالك هم خواندن فاتحه پشت سر امام براي مقتدي مكروه مي باشد خواه او قرائت امام را بشنود يا نشنود .ليكن خواندن فاتحه در نماز هاي سري مستحب مي باشد همانطور كه در كتاب الفقه علي المذاهب الاربعه جلد 1 صفحه 254 مي فرمايد . المالكية : قالوا تُكره القرائة للمأموم في الصلوة الجهريه وإن لم يسمع او سكت الامام مالكي ها مي گويند در نمازهاي جهري خواند فاتحه براي مقتدي مكروه مي باشد اگر چه او قرائت امام را نمي شنود يا امام سكته مي كند .
مسلك شافعي ::::نزد امام شافعي بنا به قول بعضي خواندن فاتحه پشت سر امام واجب مي باشد همانطور كه امام نووي رحمه الله مي فرمايد :وقال النووي في شرحه قد ذكرنا ان مذهبنا وجوب قرائة الفاتحه علي الماموم في كل الركعات من الصلوة السريه والجهريه ( المجموع جلد 3 صفحه 365 ) اما اصل نظريه امام شافعي در كتاب خود ايشان اين است كه خواندن فاتحه در نماز هاي جهري لازم نيست ولي در نماز هاي سري خوانده شود . همانطور كه در كتاب امام شافعي كتاب ام جلد 7 صفحه 153 مي فرمايد : و نحن نقول كل صلوة صليت خلف الامام والامام يقرأ قرائة لا يسمع فيها قرأ فيها . ما مي گوييم هر نمازي كه پشت سر امام خوانده مي شود وآواز امام شنيده نمي شود مقتدي قرائت بكند . 
مسلك حنابله :::: نزد امام احمد بن حنبل اگر مقتدي قرائت امام را مي شنود خواندن فاتحه براي مقتدي جايز نيست ولي اگر آواز امام را نمي شنود فاتحه را قرائت نمايد ليكن در نماز هاي سري هم خواندن فاتحه مستحب مي باشد . همانطور كه در كتاب المغني جلد 1 صفحه 206 مي فرمايد . : والمأموم اذا سمع قرائة الإمام فلا يقرأ بالحمد ولا بغيرها وقتي مقتدي آوتز امام را مي شنود نه فاتحه را بخواند نه سوره اي ديگر
خلاصه بحث را مي خواهم با مطلبي از كتاب هداية المعتدي في قرائة المقتدي نوشته قطب الأقطاب علامه رشيداحمد گنگوهي تمام نمايم كه خلاصه آن اين است كه : در نماز آنچه امام قرائت مي كرد مقتدي هم پشت سر آن مي خواند و اين مسئله در وران اوليه بود تا با اين تكرار مردم سوره ها را حفظ نمايند ولي بعد از مدتي وقتي رسول مقبول صلي الله عليه وسلم فرمودند : لاتفعلوا إلا بأم القرآن خواندن سوره پشت امام منسوخ وفقط فاتحه مباح گشت و مردم فقط فاتحه را پشت امام مي خواندند و بعد از مدتي وقتي رسول مقبول حديث : مالي أنازع القرآن را فرمودند را بيان نمود حضرت ابو هريره رضي الله عنه مي فرمايد مردم خواندن فاتحه را هم ترك كردند و حديث خواندن فاتحه منسوخ گرديد . وعلامه آلباني دركتابش اصل صفة صلوة النبي ج 1 ص 321 تا 364 تح باب به نام نسخ القرائة وراء الامام في الجهريه . حديث عباده را منسوخ مي داند و احناف آخرين عمل پيامبر صلي لله عله وسلم را عمل مي كنند همانطور كه در اوايل در هر بالا وپائين رفتن در نماز رفع يدين وجود داشت ولي كم كم منسوخ شدند وفقط رفع يدين در تكبير تحريمه ماند واحناف بر اين آخرين عمل عامل هستند در قرائت هم به آخرين عمل پيامبر عامل مي باشند . .
دلايل غير مقلدين براي جواز قرائت خلف الإمام. 
اولين و صحيح ترين حديثي كه غير مقلدين براي فرضيت قرائت فاتحه خلف الامام ارائه مي دهند حديث عباده رضي الله عنه مي باشد كه به اين صورت مي باشد . 
أخبرنا عَبْدُ الْجَبَّارِ بْنُ الْعَلاءِ ، أخبرنا سُفْيَانُ ، حَدَّثَنِي الزُّهْرِيُّ (ح) وحَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ ، وَأَحْمَدُ بْنُ عَبْدَةَ ، وَسَعِيدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْمَخْزُومِيُّ ، وَمُحَمَّدُ بْنُ الْوَلِيدِ الْقُرَشِيُّ ، قَالُوا : حَدَّثَنَا سُفْيَانُ ، عَنِ الزُّهْرِيِّ ، عَنْ مَحْمُودِ بْنِ الرَّبِيعِ ، عَنْ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ ، عَنِ النَّبِيِّ ، قَالَ : لا صَلاةَ لِمَنْ لا يَقْرَأُ بِفَاتِحَةِ الْكِتَابِ هَذَا حَدِيثُ الْمَخْزُومِيِّ ، وَقَالَ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ : يَبْلُغُ بِهِ النَّبِيَّ ، وَقَالَ أَحْمَدُ وَعَبْدُ الْجَبَّارِ : عَنْ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ رِوَايَةً ، وَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْوَلِيدِ : لا صَلاةَ إِلا بِقِرَاءَةِ فَاتِحَةِ الْكِتَابِ .
(صحیح ابن خزیمه/ کتاب صفت نماز)
ولي اين حديث براي آنها فايده اي نمي دهد چون : حديث عباده هم كه در مورد مقتدي نيست بلكه در مورد منفرد وامام است در موطأ امام مالك كتاب الصلوه باب ما جاء في ام القرآن صفحه 66 مي فرمايد : إن هذا الحديث في حق المنفرد . وقال امام احمد بن حنبل انه في حق المنفرد ( جامع الترمذي كتاب الصلوه باب ترك القراءه خلف الامام اذا جهر باالقرائه .. وقال سفيان لمن يصلي وحده ( سنن ابي داوود كتاب الصلواه باب من ترك القرآءه في صلوته جلد 1 صفحه 126 ... علامه بن قدامه مي گويد : فاما حديث عباده الصحيح فهو محمول علي غير المأموم و كذالك حديث ابي هريره ( المغني لابن قدامه كتاب الصلوه قرائه الماموم جلد1 صفحه 638 )
دومين حديثي كه براي فرضيت قرائت فاتحه ارائه مي دهند اين حديث است
حديث كه غير مقلدين از ابو هريره نقل مي كنند كه در آن كلمه في نفسك استفاده شده است يعني : اب ذكر لفظة رويت عن النبي r في ترك قراءة فاتحة الكتاب بلفظ إدعت فرقة أنها دالة على أن ترك قراءة فاتحة الكتاب ينقص صلاة المصلي لا تبطل صلاته ولا يجب عليه إعادتها
2- أخبرنا يَعْقُوبُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الدَّوْرَقِيُّ ، أخبرنا ابْنُ عُلَيَّةَ ، عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ ، أَخْبَرَنِي الْعَلاءُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ يَعْقُوبَ ، أَنَّ أَبَا السَّائِبِ أَخْبَرَهُ ، سَمِعَ أَبَا هُرَيْرَةَ ، يَقُولُ : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ : مَنْ صَلَّى صَلاةً لَمْ يَقْرَأْ فِيهَا بِأُمِّ الْقُرْآنِ ، فَهِيَ خِدَاجٌ ، فَهِيَ خِدَاجٌ ، هِيَ خِدَاجٌ غَيْرَ تَامٍّ ، فَقُلْتُ : يَا أَبَا هُرَيْرَةَ ، إِنِّي أَكُونُ أَحْيَانًا وَرَاءَ الإِمَامِ ، قَالَ : فَغَمَزَ ذِرَاعِي ، وَقَالَ : يَا فَارِسِيُّ اقْرَأْ بِهَا فِي نَفْسِكَ . 
اگر چه اين حديث صحيح مي باشد ولي نفعي براي آنها ندارد چون ::: مسئله قرائت في النفس كه در اين حديث آمده است منظور از آن اهسته خواندن پشت سر امام نيست چون اگر قرائت في النفس را اين جوري معني كنيم با آيه قرآن كه مي فرمايد گويد اذا قرئ القرآن فاستمعوا له وانصتوا لعلكم ترحمون واحاديث صحيحي مثل وَإِذاقَرَأَ فَأَنصِتُوا در تعارض مي شود لذا بايد تطذيق يا تاويل كرده شوند ولي تاويل و تطبيق دادن احاديث كار هر شخصي نيست و اين كار را فقهآء و محدثين كرام انجام داده اند ما نمي توانيم با هوي و هوس تشريح بكنيم بايد اقوال سلف را در نظر بگيريم اولا اين روايتي كه شما نقل كردين اگر چه صحيح مي باشد ولي اثر موقوفي از ابو هريره رضي الله عنه است و قانون محدثين وفقهآء است كه وقتي يك اثر موقوف با يك حديث مرفوع در تعارض مي باشد حديث مرفوع ترجيح داده مي شود و حديث ابو موسي اشعري صحيح ومرفوع مي باشد . قانوني كه امام نووي در شرح مسلم جلد 2 صفحه 265 در باره تعرض يك حديث موقوف با حديث مرفوع مي فرمايد مُتَأَوَّل أَو مَردُود وقتي حديث موقوف با مرفوع در تعارض باشد يا بايد تاويل شود و يا موقوف از نظر عمل مردود شمرده مي شود 
دوما : كلمه في نفس در زبان عربي تنها به معني آهسته خواندن نيست بلكه گاهي بمعني تنها خواندن هم مي آيد مثلا الله تعالي در قرآن پاك در سوره نسآء مي فرمايد قُل لَهُم فِي أَنفُسِهِم قَولَا بَلِيغَا . يعني اي رسول اكرم شما هر يك از آنها را تنها تبليغ نمائيد . ودر اين آيه في انفسهم به معني تنهايي آمده است و اين كلمه را در اين آيه مفسريني چون قاضي بيضاوي و صاحب روح المعاني و امام رازي در تفسير كبير جلد 3 صفحه 370 و امام عربيت علامه زمخشري در تفسير كشاف جلد 2 صفحه 371 به تنهايي معني نموده اند . و في نفسي را حضرت عبدالله بن عباس رضي الله عنه هم به معني تنهايي معني نموده اند ببينيد فتح الملهم شرح مسلم جلد 2 صفحه 28 ودر حديث قدسي كه در بخاري جلد 2 صفحه 1101 و مسلم جلد 2 صفحه 343 و مسند احمد جلد 3 صفحه 138 آمده است الله تعالي مي فرمايد : فَإِن ذَكَرَنِي فِي نَفسِهِ ذَكَرتُهُ فِي نَفسِي و..... يعني وقتي بنده اي مرا به تنهايي ياد مي كند من هم او را بتنهايي ياد مي كنم و در اين حديث چون كلمه في نفسه در مقابل في ملأئه آمده است و معني ملأئه جمع است لذا ترجمه نفسه تنها يي مي شود و در حديث كنز العمال در اين حديث از كلمه خَالِيَا استفاده شده است وبه معني تنهايي مي باشد و در قاموس هم معني في نفسه تنهايي آمده است ( فصل الخطاب صفحه 72 ) لذا اگر اين حديث اشما تاويل نشود وبه معني تنهايي ترجمه نشود با آيه قرآن واحاديث صحيح در تعارض مي شود و اثر موقوفي كه شما نوشتين اين جور معني مي شود كه شما قرائت نكنيد مگر زماني كه تنها نماز مي خوانيد و اين معني با آيه قرآن واحاديث صحيح هم معني شده و اين كاريست كه قهاء انجام داده اند ولي از چشم دشمنان فقهآء بدور مي باشند وديدن اين مسايل چشم بصيرت مي خواهد كه دشمنان علما از اين بصيرت خالي مي باشند . 
سوما : كلمه نفسه در زبان عربي گاهي به معني تفكر و تدبر مي آيد و جمله حديث كه شما آورده ايد همين معني را مي دهد و با دلايل فقها هم خواني دارد اگر حديث شما را اين جور معني كنيم كه في نفسه بمعني آهسته خواند باشد شما اين حديث بخاري شريف را چكار مي كنيد كه مي فرمايد و حضرت قتاده روايت مي كند : إِذَا طَلَّقَ فِي نَفسِهِ فَلَيسَ بِشَيء ( بخاري جلد 2 صفحه 794 ) يعني اگر انسان در فكر و خيال خود زن خود را طلاق بدهد ارزش ندارد و طلاق واقع نمي شود ولي اگر به طريق شما معني شود يعني اگر كسي آهسته زنش را طلاق بدهد واقع نمي شود و اين را خود شما هم قبول نداريد لذا في نفسه به معني تفكر و خيال مي آيد يعني انسان پشت سر امام قرائت نكند بلكه در خيال خود روي آيات تفكر و تدبر نمايد در مسلم شريف حديثي مي آيد كه مي فرمايد يَوُمُّ القَوم أَقرَأَهُم لِكِتَابِ الله ( مسلم جلد 1 صفحه 236 – ابوداوود جلد 1صفحه 93 – ترمذي جلد 1 صفحه 32 ) يعني امام و پيشواي قوم كسي است كه در كتاب الله بيشتر تدبر و تفكر نمايد . و كلمه أَقرَأَهُم به معني تدبر آمده است نه زياد تلاوت نمودن و امام نووي به اين صورت شرح مي نمايد كه : وَأَجَابُوا عَنِ الحَدِيثِ بِأَنَّ الأَقرَأَ مِنَ الصَحَابَةِ كَانَ هُوَ الأَفقَه ( جلد 1 صفحه 236 ) و او جواب حديث را به اين صورت داده اند كه در بين صحابه كسي كه أقرأ بود او أفقه بوده است . و در تاج العروس آمده است كه أَقرَأَ أَصحَابه وَأَتقَنَ لِلقُرآنِ وَأَحفَظَ يعني امام كسي است كه در قرآن بيشتر تدبر مي كند وبيشتر حاظ باشد و در نهايه جلد 4 صفحه 267 آمده است كه إِذَا قَرَأتَهَا فِي نَفسِكَ لَم يَكتُبَاهَا يعني وقتي شما در نفس ياد مي كنيد كراما كاتبين آنها را نمي نويسند حال اگر معني نفس را مانند شما بگيريم يعني فرشته ها اگر كسي آهسته تلاوت وذكر نمايد آنرا نمي نويسند و يا معني نفس تدبر و تفكر است كه فرشته ها آنرا نمي نويسند . و در حديث از ابو سعيد آمده است كه وقتي شيطان در نماز در دل شما وسوسه انداخت كه وضوي شما شكسته است شما در نفس بگوئيد تو دروغ مي گويي ( بلوغ المرام صفحه 8 ) اگر نفس را بصورت شما معني كنيم يعني مقتدي مي تواند با زبان بصورت آهسته به شيطان بگويد تو دروغ مي گويي وضوي من نشكسته است يا معني آن تدبر و تفكر است كه در خيال خود تصور نمايد
لذا دوستان عزيز با فهم از مطالب بالا خواندن فاتحه خلف الامام بنا به مسلك احناف در نمازهاي جهري و سري مكروه مي باشد ودر مسلك امام مالك قرائت فاتحه در نمازهاي جهري مكروه و در نماز هاي سري جائز مي باشد و ائمه بزرگي چون امام اعظم و امام مالك و امام احمد عقيده دارند كه فاتحه خوانده نشود و اين سنت رسول مقبول مي باشد كه در طول تاريخ اسلام هيچ كسي اين عقيده اي كه غير مقلدين دارند كه هر كس فاتحه را نخواند نمازش باطل است را نداشته است و اين عقيده با جمهور صحابه و علماؤ و امت مخالف است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر