۱۳۹۳ تیر ۲۴, سه‌شنبه

اعتراض بعضی از مغرضان از کتب فقهی اهل سنت والجماعت مسلک احناف

اعتراض بعضی از مغرضان از کتب فقهی اهل سنت والجماعت مسلک احناف از این است که نفهم هستن واز فهم دین محروم می باشند 
دوست عزیز . الحمدلله فقه احناف بر امت مسلمه احسان بزرگی نموده اند ومسایل فرعی را بصورت آسان و عام فهم در آورده ودر معرض عوام قرار داده اند وبعضی که بر آن اعتراض می کنند از نفهمی خود آنان است در یکی از مسایلی که این دوست نفهم مان نوشته مسئله نوشتن الحمد با خون و پیشاب می باشد که کمی آنرا واضح می نمائیم تا فریب و دجل این مکاران ظاهر شود وهمه بدانند که تعصب چقدر انسان را کور می نماید مسلک این دوستان در مقابله با احناف مانند مسلک شیعه در برابر اهل سنت می باشد شیعه همیشه برای بدنام کردن اهل سنت مسایلی را که از متشابهات هستند وغیر مفتی به هستند را به مردم عوام پیش می کنند وگاه گاهی هم الفاظ اهل سنت را دم بریده نقل می کنند وگاهی هم ترجمه آنرا غلط بیان نموده تا مردم را در مغلطه بیندازند .و نحوه عملکرد این دوستان ناباب و نفهم هم مانند آنهاست ( البته منظور از نفهم همان دسته از اهل حدیث این زمان هستند که تکفیری می باشند وبی ادب هستند ) ..............
........ 1 - اولا این مسئله یکی از مفردات کتب فقهی احناف می باشد که خود علماء احناف این مطلب را در کتب خود نوشته اند که یکی از نظریات شیخ محمد بن ابوبکر الاسکاف متوفی 333 هجری بوده همانطوری که در فتاوای قاضی خان درج شده است ( والذی رعف فلا یرقا دمه فاراد ان یکتب بدمه علی جیفۀ شیئا من القرآن قال ابو اسکاف یجوز قیل لو کتب باالبول قال او کان فیه شفاء ) اما از مسایل غیر مفتی به است ودر تمام ادوار کسی به آن فتوی نداده است اما شغل اهل حدیث همین است که مسایل غیر مفتی به را به رخ مردم می کشد تا آنها را از فقه بد گمان نماید همچون شیعه ها

2 – اگر هم کسی از علماء احناف رغبت به جواز داشته آنهم در حالت اضطرار بوده نه در حالت عادی وبنا به قاعده اضطرار در اسلام چیز های حرام در حالت اضطرار حلال می شوند و این قانون را الله تعالی خودش بیان نموده است که می فرماید : فمن اضطرّ غیر باغ ولا عاد .. ..... فمن اضطرّ فی مخمصۀ غیر متجانف لإثم ..... ولی باز هم در این مسئله اهل حدیث همچون شیعه از تعصب کورکورانه خود پیروی نموده وبرای بدنام کردن فقهآء احناف و سرگردان کردن عوام از بزرگان خودشان یعنی شیعه تقلید نموده و بجای نقل تمام مطلب از کتب احناف تکه ای را از آن نقل نموده و خیانت خود را آشکار نمودند این عادت مال شیعه ها بوده ولی عاملان به قرآن وحدیث هم دست کمی از استادان خود ندارند البته گاه گاهی افراد تیزهوش از استاد خود هم جلوتر می زند واین دوستان از همان دسته تیز هوشان این امت هستند که در مکاری وفریب کاری دست شیعه را از پشت بستند . حالانکه اصل مطلب در کتب احناف به این صورت است که : ( فقال لو رعف فکتب الفاتحه باالدم علی جبهته و انفه الاستشفآء وباالبول أیضا ان علم فیه شفآء لا بأس به لکن لا ینقل ( شامی مطبوعه کویته جلد 1 صفحه 154 )الابته برادران فریبکار ما جمله آخر این مطلب را بریده اند و به مردم پیش می نمایند کسانی هم که از علماء بطرف جواز رفته اند با شرایط و در حالت اضطرار بوده نه در حالت عادی و این مطلب را خود علماء احناف بیان نموده اند 
ودر خود شامی موجود است که می فرماید  یجوز ان علم فیه شفآء و لم یعلم دواء) یعنی در حالت اضطرار هم زمانی جایز است که یقین داشته باشد که در این شفاء است وبرای شفاء داروی حلال دیگری وجود ندارد آنهم با این شرایط که علماء کرام نوشته اند
 الف : از استعمال داروی حرام برای علاج بداند که در آن شفا وجود دارد .
 ب : برای علاج از داروی حلال چیزی موجود نباشد .
 ج : غلبه موت غالب باشد یعنی اگر با حرام علاج نکند احتمال مرگ دارد .
 د : این عمل بدستور طبیب ویا حکیمی متبحر باشد .
 ه : آن طبیب و حکیم مسلمان و پرهیزگار باشد . .
 لذا دوستان کسانی از علماء که در حالت اضطرار بر جواز رفته اند با شرایط فوق دستور به جواز داده اندو این فتوای جواز از خود علماء سلفی هم صادر شده است . همانطور که در کتب فقهی اهل حدیث نزل الاابرار فی فقه نبی المختار صفحه 301 موجود است که می گوید در حالت اضطرار علاج بالحرام جائز می باشد ومفتی اهل حدیث مفتی علامه وحیدالزمان می نویسد : ( وقیل یرخص إذا علم فیه الشفاء ولم یوجد دواء آخر حلال یوثر أثره کما رخّص الخمر العطشان وأکل المیته المضطر ) می گوید جایز است وقتی بداند در آن شفا است وداروی دیگری وجود ندارد مانند کسی که تشنه وگرسنه است ودر اضطرار شراب و گوشت حرام برایش جایز است . .
 اما متاسفانه کارنامه سیاه اهل حدیث رو خودتان می بینید که چقدر خیانت نموده اند
. بعد از این چون این مسئله که سلفی نادان بر این اعتراض نموده اگر کمی متوجه می شد می فهمید که این مسئله در کتب احناف زیر بحث وباب استعمال حرام برای علاج آورده شده است یعنی جواز این مسئله در کتب اهل سنت وجود ندارد بلکه این مسئله در حالت اضطرار است مثلا اگر کسی غذا می خورد و لقمه در گلویش گیر می کند واحتمال مرگ دارد وبجز شراب چیز دیگری وجود ندارد آن شراب برایش حلال است و اگر کسی برآ ن اعتراض نماید حماقت خود را آشکار می نماید .
 و این مسئله را رد المختار شرح در مختار معروف به شامی در باب تداوی بالحرام نوشته است وربطی به جواز ندارد که اهل حدیث این را بر جواز دلیل می گیرند و در این مورد علامه شاه ولی الله محدث دهلوی رحمه الله می فرماید : و اختلف أهل العلم فی التداوی باالشی النجس فأباح کثیر منهم التداوی به ( المسوّی صفحه 411 ) ودر کتاب عرف الشذی و کتاب البرجندی مسلک فقهاء را به این صورت یاد آوری نموده اند که ( بول ما یوکل اللحمه عند مالک وکذالک مذهب احمد و مذهب محمد وزفر و نجس عند ابی حنیفه والشافعی ) حتی جانورانی که گوشتشان خورده می شود اگر چه نز امام مالک و احمد وامام محمد وامام زفر جایز است ولی باز هم نزد امام ابوحنیفه جایز نیست لذا اگر اهل حدیث دجل می کنند ونصف مطلبی را از کتب احناف می نویسند ونصف دیگر آنرا می خورند تا مردم را بفریبند این مرض خودشان است نه مشکل احناف

3 – در این مسئله اگر اسمی از ادرار برده شده منظور آن ادرار انسان یا جانوران حرام گوشت نیست بلکه استعمال ادرار جانوران حلال گوشت برای علاج را بعضی علما در حالت اضطرار جایز قرار داده اند چون رد رالمختار در جایی این مسئله را عنوان نموده که بحث آن بول مأکول اللحم است یعنی ادرار حیواناتی که گوشتشان خورده می شود اهل حدیث پدر خود را هم در بیاورند نمی توانند ثابت کنند که این مسئله در مورد ادرار انسان یا جانوران حرام گوشت نوشته شده است ودر مورد ادرار جانوران حلال گوشت مسلک خود اهل حدیث حلت است ودر مذهب آنان حلال است همانطور ی که در کتب فتاوای اهل حدیث نوشته شده کتاب فتاوای ثنائیه جلد 2 صفحه 312 نوشته شده که نوشیدن ادرار شتر ، گاو ، گوسفند واسب جایز است . و همینطور در کتب نزل الابرار و عرف الجادی هم حلت این نوشیدنی خنک برایشان جایز قرار داده شده است .
4 - اصل مذهب احناف در این باره حرمت می باشد همچنان که در در کتاب شامی از امام حاوی قدسی نقل شده است که می فرماید : ( حتی یخشی علیه الموت وقد علم انه لو کتب فاتحۀ الکتاب او الاخلاص بذالک الدم علی جبهته ینقطع . فلا یرخص فیه ) حتی اگر خوف موت هم باشد و بداند که از نوشتن الحمد واخلاص شفا می یابد ولی باز هم برایش جایز نیست بله دوستان اصل مذهب احناف همین است و در جایی دیگر در درالمختار آمده است که ( لاللتداوی ولا لغیره عند ابی حنیفه ) نزد امام ابو حنیفه نه برای علاج ونه برای مقاصد دیگر جایز نیست و در جایی دیگر می آید ( وظاهر المذهب المنع ) یعنی اگر چه بعضی علماء در حالت اضطرار استعمال داروی حرام را جایز می دانند ولی ظاهر مذهب احناف از آن منع می نماید . 
5 – اگر اهل حدیث کمی به اصل روایتی که بر آن اعتراض دارند نگاه می نمودند می فهمیدند ولی حیف . اصل روایت این است (( فقال لو رعف فکتب الفاتحه باالدم علی جبهته و انفه الاستشفآء وباالبول أیضا ان علم فیه شفآء لا بأس به لکن لا ینقل ) این همان مطلبی است که اهل حدیث آنرا برای خودش پیروزی بحساب می آورد و هر جا فقه احناف را زیر سوال می برد البته با نقل نیمی از آن و جمله : به لکن لا ینقل را خودش خورده است مانند زکریها که دلیلشان برای ترک نماز این اسن که در قرآن آ»ده است ( لاتقربواالصلوۀ ) حالا نیم دیگر آیه را نمی خوانند که ( وأنتم سکاری ) از ذکری ها می پرسند چرا نماز نمی خوانی می گویند در قرآن الله گفته نماز نخوانید ونیم دیگر آنرا که در حالت مستی را خودشان قورت می دهند و این برادران نادان ما اهل حدیث همدست زکریها وشیعه ها را هم از پشت بستند و نصف این جمله کتاب احناف را قورت داده تا بتوانند مردم را فریب بدهند واز فقه بی اعتماد نمایند منظور از اصل روایت این است که اگر نوشته شود فاتحه بر پیشانی یاناف در حالت اضطرا برای حصول شفا و یا نوشته شود با ادرار حیوانات حلال گوشت ایرادی ندارد اما شفا در اینها ثابت نیست . و این جمله آخر را خود اهل حدیث مخفی نمودند که در این ها شفا ثابت نشده . یعنی بعضی از علماء احناف هم که در حالت اضطرار وبرای دارو می گویند ایرادی ندارد ولی به این شرط که بداند در آن شفا هست ودر آخر خود جمله فیصله نموده که در اینها شفا وجود ندارد یعنی کلام آخر این جایز نیست . پس اگر کمی این دوستان نادان فکر می کردند این جمله در اصل حرمت این مسئله را بیان می کند نه جواز آنرا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر